تبلیغات در سایت ما

ایران من

آخرین مطالب سایت:

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 170
  • کل نظرات : 9
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 42
  • بازدید دیروز : 20
  • ورودی امروز گوگل : 4
  • ورودی گوگل دیروز : 2
  • آي پي امروز : 14
  • آي پي ديروز : 7
  • بازدید هفته : 251
  • بازدید ماه : 249
  • بازدید سال : 4095
  • بازدید کلی : 122249
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.145.50.83
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    ایران من
    سلام امیدوارم از مطالب این وبلاگ نهایت استفاده را ببرید.
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 42
    بازدید دیروز : 20
    بازدید هفته : 251
    بازدید ماه : 249
    بازدید کل : 122249
    تعداد مطالب : 170
    تعداد نظرات : 9
    تعداد آنلاین : 1

    Alternative content


    کد هدایت به بالا

    شاهنشاهی کوشان

    شاهنشاهی کوشان

     

    امپراتوری کوشانی نام امپراتوریِ همسایهٔ شرقیِ اشکانیان از سال ۶۰ تا سال ۳۷۵ میلادی توسط قوم کوشان‌ها (باختری:کوشانو٬ پارسی میانه:کوشان) بر آسیای میانه و شمال هند فرمانروایی می‌کردند. قلمرو کوشانیان در سدهٔ سوم میلادی به دست ساسانیان افتاد. قوم کوشان را با تخاریان مرتبط می‌دانند. در این امپراتوری، دین بودایی رواج داشت و تندیس‌های بودای بامیان یادگاری از آن دوره‌است.

     

    خاستگاه و نژاد

    سردیس گِلی و رنگ‌آمیزی‌شدۀ یک جنگجوی یوئه‌ژی (یوئه‌ژی‌ها سکاهایی بودند که در سدۀ اول پیش از میلاد در باختر شاهنشاهی کوشان را بنیان گذاردند.)، بدست‌آمده از قصر باستانی خَلچیان در استان سرخان‌دریا در جنوب ازبکستان (همان سرزمین باستانی باختر).

    یوئه‌ژی‌ها اتحادیه‌ای از اقوام کوچ‌نشین آریایی بودند که خاستگاه آنها در دشت تاریم (در غرب چین) بود. آنها که زیر فشار جنگجویان چینی از سرزمینشان بیرون رانده شده بودند، با دیگر اقوام کوچ‌نشین (تُخاری‌ها و سکاها/Scythians) متحد شدند، و به‌سوی جنوب به فلات ایران ریختند، با پارت‌های اشکانی درگیر شدند (۱۲۴ ق. م.)، و سپس به باختر یورش آوردند، و یونانیان حاکم بر آن سرزمین را به جنوب به‌سوی درۀ کابل و شرق به‌سوی پاکستان و هند کنونی راندند.

    در مورد نژاد یوئه‌ژی‌ها فرضیه‌های زیادی گفته شده‌است. قدیمیترین فرضیه‌ها بر شباهت این نام با گوت‌ها و ماساگِت‌ها استوار بود، اما گوت‌ها هیچ ارتباطی با اقوام باستانی باشندۀ آسیای میانه در سدۀ دوم پیش از میلاد نداشتند. ارتباط یوئه‌ژی‌ها با ماساگت‌ها نیز که در سدۀ پنجم پیش از میلاد در دشت‌های شرقی دریای مازندران (خزر) و دریاچه آرال می‌زیستند غیرمنطقی بود. برخی از خاورشناسان آن‌ها را همان قوم آریایی تخار می‌دانند.[۱]

    بگفتۀ استرابون، مورخ یونانی (۲۷ ق.م.-۱۴ م.)، دولت یونانی باختر با یورش چهار قوم سقوط کرد: آسیایی‌ها (Asioi)، پاسیانی‌ها (Pasianoi)، تُخاری‌ها (Tocharoi)، و سکاراولی‌ها (Sakarauloi)، که همگی از سرزمین‌های ماورای سیردریا (سیحون) آمده بودند.

    به احتمال قوی، یوئه‌ژی‌ها می‌بایست از نژاد سکاها (Scythians) باشند. این راه حل با درنظرداشت موقعیت آسیای میانه در سده‌ها سوم و دوم پیش از میلاد بیش از هر فرضیۀ دیگری معقولتر به‌نظر می‌رسد.[۲]

    یکی دانستن کوشانیان و خیانیان

    طبری نوشته‌است که بهرام گور که از ۴۲۱ میلادی تا ۴۳۸ میلادی پادشاه ساسانی بود، با ترک‌ها جنگیده‌است. فردوسی هم از شکست ترک‌ها بدست بهرام گور سخن گفته‌است و این در حالی که در زمان بهرام گور هنوز ترکان به این ناحیه نیامده بودند، بنابراین دربارهٔ کدام ترک‌ها سخن رفته است؟ مارکوارت نظر دارد که بهرام گور در واقع با خیانیان جنگیده بود در ایران گمان می‌کردند یا می‌دانستند که بین خیانیان نو آمده و کوشانیان از قدیم معلوم یک نوع ارتباط وجود دارد. به قول طبری، بهرام گور در آن زمان یک قسمت از خاک هندوستان را که در آن نقاط ملک کوشانیان وجود داشت، می‌خواست به مملکت خود ملحق کند. تاریخ‌دان ارمنی نیز به نام یگیشه وارداپت خبر می‌دهد که یزدگرد دوم ناگهان به کشور خیانیان تاخت که آنها را کوشانیان هم می‌گویند. خلاصه دو مآخذی که اصلاً هیچ ارتباطی با هم ندارند، خیانیان را با کوشانیان پیوند داده‌اند و این امر ثابت می‌کند که جدا کردن خیانیان از کوشانیان نشاید.[۳]

    در مآخذ زبان پهلوی و زرتشتی، هیتالیان با خیانیان و در مآخذ عربی، هیتالیان با ترک‌ها و در مآخذ ارمنی، هیتالیان با کوشانیان آمیخته شده‌اند و این یکی از دلایلی است که مطالعه در مورد تاریخ این منطقه را مشکل ساخته‌است.[۴]

    پیدایش

    (کوشانیان نخستین-ح.۷۵ م.-۱۱۰ ق. م.: در حوزه‌های بلخ و بدخشان)
    (کوشانیان بزرگ-ح.۲۲۵-۷۵ م.: تنها در حوزه‌های بلخ، بدخشان، کابل، جلال‌آباد و غزنی)

    قلمرو امپراتوری کوشانی، همسایهٔ شرقی ایران، در زمان اشکانیان، در سال ۲۰۰ میلادی

    کمی بعد از مرگ گندفر، قندهار و پنجاب به دست یک سلسله از طایفهٔ یوئه‌چی افتاد که آنها را از نژاد ایرانی [۵] سکا می‌دانند. یوئه‌ژی‌ها یکی از پنج قبیلۀ اتحادیۀ کوج‌نشینان، کوشانی‌ها بودند، که قبایل یوئه‌ژی را متحد ساختند و امپراتوری را تاسیس کردند که در اوج قدرت از ترکمنستان تا غرب چین تا مناطق مرکزی هند وسعت داشت. استراتژی یورش‌گری کوشانیان و مرکزیت فرمانرواییشان در امتداد جاده ابریشم، آنها را قادر ساخت تا در سرزمین های میان چین و روم سومین ابرقدرت عصر باستان شوند. بدین‌سان، آنها که زمانی قومی کوچ‌نشین بودند، پس از یک‌جانشینی و شهرنشینی، تبدیل به یک دولت‌شهر (Cosmopolitan) متمول شده‌بودند.

    نخستین حکمران خودخوانده کوشانی هرایوس (Heraios؛ فرمانروایی: ۳۰-۱ م.) بود که در یک قدمی ریاست قبیلۀ کوشانی قرار داشت. اما بزودی قدرت بدست کوجوله کادفیز (Kujula Kadphises؛ فرمانروایی: ۸۰-۳۰ م.) افتاد و او شاهنشاه واقعی کوشان شد و قبایل متفرق و ستیزه‌جوی یوئه‌ژی را زیر لوای کوشانیان در سدۀ نخست میلادی متحد ساخت.

    سکۀ طلایی کانیشکا یکم (Kanishka I)، شاهنشاه مقتدر کوشانی
    روی سکه: تصویر ایستادۀ شاهنشاه با پوشک کوشانی: بالاپوش (پالتو) سنگینی بر تن، بوت‌های (چکمه‌ها) بلند به پا، و شلوار بلند و پُرچین بر جانش. پیش رویش میز کوچک قربانی است و به دست چپش نیزۀ طویلی گرفته و از شانه‌هایش شعله‌های آتش ساطع می‌شوند.
    نوشتۀ روی سکه به زبان باختری و خط یونانی (با اضافه شدن حرف کوشانی Ϸ «ش»): ϷΑΟΝΑΝΟϷΑΟ ΚΑΝΗϷΚΙ ΚΟϷΑΝO؛ تلفظ: «Shaonanoshao Kanishki Koshano» : «شاهنشاه، کانیشکایِ کوشانی»
    پشت سکه: تصویر بودای ایستاده به سبک هِلِنی، که با دست راستش ژِستی نمادین از نشان اطمینان و امنیت (اَبهایا مودرا) را شکل داده، و با دست چپش چین ردایش را گرفته‌است.
    نوشتۀ پشت سکه به خط یونانی: BODDO «بودا». در سمت راست نشان کانیشکا (tamgha) ترسیم شده‌است.
    موزیم بریتانیا

    پادشاهان کوشان کوجوله کادفیز و ویمه کادفیز جانشین او تمام قلمرو یوئه‌چیان و تخاریان را با بخش بزرگی از سرزمین سکاها به تصرف خویش درآوردند. کوجوله کادفیز پس از گرفتن باختر از سکاها و هندوپارتیان قلمرو فرمانروایی کوشان را به سرزمین گندهارا (در شمال‌شرقی افغانستان و شمال پاکستان) گستراند و شهر تاکسیلا (در شمال‌غرب پاکستان) را پایتخت مهم خود، و شهر بگرام (که در دوران باستان زیر کاپیسا نامیده می‌شد، در نزدیکی پایگاه هوایی بگرام) را به‌عنوان پایتخت تابستانی خود برگزید که این شهر مرکز عمدۀ بازرگانی نیز بود.

    از این دو پایتخت، و چند مرکز مسکونی و بازرگانی دیگر در شمال، کوشانیان بزودی فعالترین بازرگانان شده، و الفبای یونانی را برگزیدند و سکه‌های طلائی خود را ضرب کردند که در آن چهره‌های شاهنشاهان کوشانی، شعارهای و نمادهای یونانی و تاثیرپذیرفته از مسکوکات رومی نقش می‌شد و از این سکه‌ها برای داد و ستد از کاروان‌های جاده ابریشم استفاده می‌شد.

    در سال ۴۸ میلادی، کوجوله کادفیز از هندوکش عبور کرد و در دره کابل با هِرمایوس (Hermaeus) واپسین پادشاه یونانی آن منطقه متحد شد تا سکاها (دولت هندوسکائی) را در شمال هند شکست داده و امپراتوری را بنیان گذارد که بازماندگان کوشانی پس از او آنرا از رود گَنگ در شرق تا صحرای گُبی در شمال وسعت بخشیدند.

    عاقبت بعد از سال ۱۲۵ میلادی این کشور به پادشاهی تعلق گرفت کانیشکا نام، که در ادبیات بودایی شهرتی به کمال دارد و از مبلغین و معتقدین مؤمن دیانت بودایی بشمار است.[۶] فرمانروایی کانیشکا، سومین امپراتور کوشان، که از اواخر سدۀ اول تا اوایل/اواسط سدۀ دوم میلادی بطول انجامید، از دو پایتخت اداره می‌شد: پوروشاپوره (شهر امروزی پیشاور)، و مجموعۀ پایتخت تابستانی در بگرام (کاپیسا)، که با قصرهای خوش‌گذرانی امپراتورهای روم و دودمان هان در چین رقابت می‌کرد.

    ولایت (استان) تخار در شمال افغانستان از مناطقی می‌باشد که تخارها (کوشانی‌ها) نام خود را به او داده‌اند و مردم این استان از بازماندگان کوشانی‌ها می‌باشند که زبانشان فارسی و خود را تاجیک می‌نامند.

    اردشیر بابکان نخستین شاهنشاه ساسانی پس از تسخیر سگستان و ابرشهر (خراسان فعلی) و مرو و خوارزم و بلخ قدرت خود را بر نواحی شرقی نیز بسط داد و پادشاهان کوشان (درهٔ کابل و پنجاب) و توران قزدار (در جنوب کویته) و مکوران (یا مکران)، سفیرانی بحضور او فرستادند، و او را به شاهنشاهی شناختند.[۷] در زمان شاپور یکم برادر او شاهزاده پیروز به حکومت کوشان گماشته شد و لقب پادشاه بزرگ کوشان داشت.[۸]

    گاه‌شماری

    ۳۰-۸۰ میلادی: کوجوله کادفیز (Kujula Kadphises)، فرمانروای کوشانی، از طریق فرارود (ماوراءالنهر)، شمال آمودریا (یونانی: Oxus)، گندهارا را فتح کرده، بر هندوپارتیان یورش می‌آورد، و آنها را از هند به‌سوی درۀ کابل رانده، و به انقراض آنها سرعت می‌بخشد.

    ۸۰-۱۲۷ میلادی: ویما کادفیز (Vima Kadphises)، جانشین کوجوله، قلمرو کوشانیان را تا جنوب و مرکز افغانستان می‌گستراند.

    ۱۲۷-۱۴۷ میلادی: کانیشکا یکم (Kanishka I)، شاهنشاهی کوشان را با برگزیدن پایتخت در پیشاور و بگرام استحکام می‌بخشد، جامعۀ کاسموپولیتنی (Cosmopolitan؛ جهان‌شهری یا بین‌المللی) شکل می‌گیرد، این دوران بسبب بدست‌آوردن ثروت کلان از راه تجارت جاده ابریشم و تبادل فرهنگی بین شرق و غرب، دوران طلایی آسیای میانه بشمار می‌رود. خلق آثار هنری بی‌نظیر و تبادل فرهنگی در عهد شاهنشاهی کانیشکا (ح.۱۰۰ تا ۲۲۵ م.) به اوج خود می‌رسد. تشویق کوشانیان به آیین‌های بوداگرایی (در شرق افغانستان در نیایشگاه‌ها و زیارتگاه‌هایی چون هَده) و زرتشتی (در غرب، در بین آنانی که از تبار پارس‌ها هستند، در پایگاه‌هایی چون سرخ‌کوتَل) و ارجحیت‌دادن آنها به سبک نگارگری رئالیسم یونانی (Hellenistic) موجب ظهور دوره‌ای برجسته و باروَر از بروز هنری می‌شود. بطور مثال، نخستین تندیس‌گری‌ها و ترسیم شناخته‌شده از بودا بصورت انسان در یک سکۀ کوشانی از سدۀ اول میلادی ظهور می‌کند. شواهد هنردوستی و تبادل فرهنگی کوشانیان در هَده (در نزدیکی جلال‌آبادسُرخ‌کوتَل (در ولایت بغلان در شمال افغانستان) و بگرام (شمال کابل) و دیگر پایگاه‌های باستان‌شناسی در پاکستان و هند یافت شده‌است.

    ۱۴۰-۲۲۵ میلادی: پارچه پارچه شدن - در عهد فرمانروایی هوویشکا (Huvishka؛ ۱۸۳-۱۴۰ م.)، حکومت کوشانیان رو به ضعف می‌نهد؛ ساسانیان در اواخر سلطنت واسودِوا یکم (Vasudeva I؛ ۲۲۵-۱۹۱ م.) سرزمین‌های کوشانیان در افغانستان را می‌گیرند.

    ۲۴۱ میلادی: تاریخ احتمالی دستیابی ساسانیان بر بگرام. امپراتوری کوشانی که زمانی ابرقدرتی توانگر بود از میان می‌رود و به دولت‌های خُرد و چندتکۀ کوشانی‌ساسانیان و کوشان‌شاهان هندو تقسیم می‌شود.

    ضمیمه کردن کوشان به ایران

    شاپور دوم لازم دید که از جانب حدود شرقی کشور نیز تکلیف خود را با کوشانیان که مداخلات آنها ممکن بود مانع از توفیق در کار روم باشد، روشن کند . در اینجا نیز بخت با وی یار شد، چرا که ضعف کوشانیان، سرزمین آنها را که یک بار نیز در مقابل پدرش هرمز دوم، تسلیم شده بود، در سال ۳۷۵ میلادی به قلمرو شاپور درآورد و کوشان از آن پس تا دوران بهرام دوم که هیاطله (هفتالیان) در آن حدود غلبه یافتند، یک ایالت ایران گشت.[۹] سکه‌های معروف به سکه‌های سکایی و ساسانی که از طرف نواب سلطنت قسمت شرقی دولت ایران (خراسان) ضرب شده، حاکی از اینست که تا زمان بهرام دوم این ایالت بزرگ در زیر فرمان یکی از شاهزادگان خانوادهٔ سلطنتی ملقب به کوشانشاه بوده‌است.[۱۰]

     

    به  ادامه ی مطلب مراجعه نمایید

    دولت یونانی بلخ

    دولت یونانی بلخ

     
    دولت یونانیِ باختری
    Greco-BactrianKingdomMap.jpg
    قلمرو تقریبی دولت یونانی باختری پیرامون سال ۱۸۰ پیش از میلاد
    زبان یونانی
    باختری
    ادیان خدایان یونانی
    بودایی
    پایتخت‌ها بلخ
    آی خانم
    قلمرو باختر، سغد، پارت
    دوام ۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد (جایش را به دولت هندویونانی داد.)

    دولت یونانیِ بلخ یا دولت یونانی باختر (۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد) دولتی از بازماندگان دولت سلوکی بود که بر متصرفات شرقی اسکندر، یعنی سرزمین‌های باختر و سغد، که امروزه شامل مناطق شمالی افغانستان و قسمت‌هایی از آسیای میانه می‌شود، حکمرانی می‌کرد. گسترش دولت یونانی بلخ به مناطق شمالی هند در سال ۱۸۰ پیش از میلاد سبب پیدایش دولت هندویونانی شد که تا حدود ۱۰ میلادی دوام داشت.

     

    استقلال‌یابی از دولت سلوکی (۲۴۵ پ. م.)

    دیودوت یکم والی باختر در زمان آن‌تیوخوس دوم بر ضد دولت سلوکی در ۲۵۶ پ. م. قیام کرد. یونانیهای باختر مستقل شدند و این دولت از این زمان بنام دولت یونانی و باختری معروف گردید. سلوکی‌ها در ابتدا از عهدهٔ این دولت برنیامدند و بعد از دیودوت یکم، پسر او دیودوت دوم بتخت نشست.

    سکهٔ دیودوت یکم، ح. ۲۴۵ پ. م.

    بعد از دیودوت دوم، اِوتی دِموس پادشاه شد و از ۲۲۲ تا ۱۹۰ ق . م. سلطنت کرد. آنتیوخوس سوم سلوکی با او جنگید و شکستش داد. ولی بعد چنین صلاح دید که در مقابل مردمان آلتایی زردپوست که از شمال به سُغد فشار می‌آوردند، از او پشتیبانی کند. بنابراین پادشاهی او را برسمیت شناخت. پسر او دِمتریوس بنای جهانگشایی را در این قسمت از آسیا گذارد. از طرف شمال از سُغد گذشته به فونیان رسید و به سرزمین تخاری‌ها در آن طرف سیردریا دست انداخت و بعد به راهی که از تاریم و سزرمین تاتارها می‌گذشت چیرگی یافت. در جنوب هم یونانی‌ها تا سندوپتاله رانده مملکتی وسیع بدست آوردند. مقصود یونانی‌های باختر این بود که بین اقیانوس هندوچینی‌ها میانجی دادوستد بازرگانی باشند. در این زمان ترقی باختر فوق‌العاده بود.

    دیری نگذشت که برای دمتریوس یک نفر مدعی اِوکراتید نام پیدا شد. او برضد دمتریوس قیام کرده، تاج و تخت باختر را غصب کرد. این شخص هم خیلی کاری بود، ولی بدست پسرش هلی‌اُکُل کشته شد. بعد مقارن این احوال مهرداد یکم اشکانی، نظری به باختر انداخته، در صدد برآمد، که آنرا مانند زمان قبل از اسکندر به ایران ضمیمه کند. چنین هم شد، زیرا یونانیها مجبور گشتند باختر را به اشکانیان داده و خودشان به‌طرف جنوب رفته، در کابل برقرار شوند. (۱۳۹ ق. م.).

    انقراض دولت یونانی بلخ به‌دست سکاها

    نمونه‌ای از جواهرات زرین بجای‌مانده از سکاهای باختر در طلاتپه

    این احوال تا ۱۲۷ ق .م . پائید، و در این زمان سکاها زیر فشار یوئه‌چیها به باختر ریختند. جهت این نهضت، هون‌ها بودند. آنها به سر یوئه‌چیها ریخته، سرزمینشان را اشغال کردند. اینها هم بنوبت خود به سکاها فشار آورده آنها را از سرزمینشان راندند و سکاها هم چاره نداشتند، جز اینکه به‌طرف جنوب بروند. ولی چون ایران پارتی سدّی محکم بود، ناچار بجای اینکه به خراسان بریزند، به‌طرف باختر رفتند، و در افغانستان کنونی برقرار شدند (تقریباً ۱۲۷ ق. م.) یونانیهای باختر هم چاره را در این دیدند که به‌طرف جنوب شرقی رفته در کابل و وادی سند محکم‌تر بنشینند. در ابتداء، در این کار بهره‌مند بودند، چنانکه در سلطنت مناندر نامی حکمرانی آنها در اینجا بسط یافت (بعد از ۱۲۶ ق. م.) و دولتی تأسیس گشت که در تاریخ موسوم است به دولت هندویونانی. پایتخت آن در چاکله بود که به یونانی اِوتی‌دِمیا مینامیدند.

    طولی نکشید که دولت هندویونانی هم تابع همان سکاها گشت و سکاها در اینجا دولتی تأسیس کردند که در تاریخ معروف به دولت هندوسکائی است. این واقعه در سلطنت جانشین مناندر، هِرمِس نامی وقوع یافت. از این زمان یونانی‌ها ضعیف گشته، بمرور تحلیل رفتند و تمدن یونانی خاموش گردید.

    زبان و فرهنگ یونانی در باختر

    در ابتدا چنانکه مسکوکات یونانی نشان می‌دهد، زبان یونانی روی سکه‌ها، حتی در دولت سکائی معمول بوده ولی روی این سکه‌ها از زمان اِوکراتید غیر از زبان یونانی یک زبان دیگر هم که شعبه‌ای از زبان سانسکریتی است دیده میشود. خط این سکه‌ها هم به خط سامی (فینیقی) شباهت دارد (شاید خط آرامی باشد، که در آسیای غربی رواج داشت). بنابر مختصر مذکور این نتیجه حاصل می‌شود که دولت باختر و یونانی ۱۵۰ سال تقریباً پائید و بعد جزء هندویونانی گردید.

    زبان یونانی تا یکصد میلادی به‌کار می‌رفت، ولی بعد از آن از میان رفت و فقط خطوط یونانی بی‌معنی استعمال می‌کردند. در باب تاریخ آن اطلاعات خیلی کم بود، زیرا نویسندگان یونانی چیزهای کمی از آن گفته بودند، ولی از وقتی که کاوش‌هایی در افغانستان شده و مسکوکاتی بدست آمده، برخی مطالب روشنتر گشته، ولی باز بقدر کفایت روشن نیست و پرسش‌های زیادی بی‌جواب می‌ماند. چیزی که معلوم میباشد، اینست که یونانی‌ها در زمان سلطنت دمتریوس و اوکراتید فعالیت زیادی بروز دادند.

    در این دوران باختر دارای هزار شهر بود[نیازمند منبع]، ولی این را هم باید گفت که جنگهای زیادی، که یونانی‌ها در شمال با سُغد و در جاهای دیگر با هریوه و زرنگ و رخج و مردمان ساحل سند نمودند، اینها را ضعیف کرد و در نتیجه در مقابل پارتی‌ها نتوانستند مقاومت کنند.

    زبان یونانی در سکه‌های دولت هندوسکایی زمانی پس از انقراض دولت یونانی و باختری معمول بود و بنابراین باید حدس زد که فرهنگ یونانی در ردیف فرهنگ هندی در اینجا مدتی دوام داشت.

    سلوکیان

    پیدایش

    پس از مرگ اسکندر (۳۲۳ (پیش از میلاد)) فتوحاتش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوکوس اول رسید. به این ترتیب ایران تحت حکومت سلوکیان در آمد. پس از مدتی پارتها نفوذ خود را گسترش دادند و سرانجام توانستند عاملی برای نابودی سلوکیان شوند.

    از دویست و چهل و هشت سال (۳۱۲-۶۴ (پیش از میلاد)) مدت سلطنت آنان، ایران بیش از شصت و پنج سال (۳۱۲-۲۴۷ (پیش از میلاد)) به تمامی در تحت فرمان آنان باقی‌ماند.

    سردیس سلوکوس یکم از جنس مرمر؛ موزه لوور پاریس

    یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت و حتی چند سالی بعد از آن هم جنگهای جانشینی او بین سردارانش در منازعات طولانی گذشت، استان بابل به وسیله یک سردار مقدونی او به نام سلوکوس که پدرش انتیوکوس(آنتیوخوس) هم از سرداران فیلیپوس (فیلیپ) پدر اسکندر محسوب می‌شد، افتاد (۳۱۲ق. م.). سلوکوس در زمان اسکندر پس از فتح شوش فرمانده سواره‌نظام سازمان‌یافته از بزرگان ایرانی شد و بی‌درنگ پس از رسیدن بدین جایگاه ایشان را به یگان‌های ۱۰هزار نفره بخش نمود. او سپس استان ایلام (خوزستان و بخشی از لرستان امروز) و سرزمین ماد (به استثنای آذربایجان) را هم بر قلمرو خویش افزود. بدین گونه، دولت پادشاهی مستقلی به وجود آورد که به نام خود او دولت سلوکی (سلوکیان) خوانده شد و آغاز سلطنت او بعدها برای این دولت، مبداء تاریخ گشت. (تاریخ سلوکی۳۳۰ -۱۵۰ ق. م.)

    سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا پادشاه هند جلو پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد.

    سلوکوس یکم سرزمین زیر فرمان خود را به ۷۲ بخش نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ سپرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونهٔ خودمختار فرمان می‌راند.

    سلوکیان پس از سلوکوس یکم

    فرمانروایی جانشینان سلوکوس برپایهٔ گونه‌ای ائتلاف سرداران و نظامیان مقدونی شکل‌گرفته‌بود. با گذشت زمان بخش باختری پادشاهی سلوکی به میدان نبرد و درگیری پیوسته بدل‌گشت زیرا که دولت آنتیگون یکم در یونانی و دولت بطلمیوسی مصر به سوریه چشم طمع دوخته‌بودند. پس سلوکیان شهر انطاکیه در نزدیکی شام را بنیادنهادند و آن را پایتخت خویش گرداندند تا به کانون درگیری نزدیک باشند.

    سلوکیان در نزدیک ۲٬۵ سده پادشاهی نتوانستند کشورشان را از تشنج بازدارند. آنان نزدیک به ۱۷۰ سال را بر سرزمین‌ها باختری و ۷۰ سال را بر بخش‌های خاوری ایران فرمان راندند. در آینده عامل‌هایی چون برپایی دودمان اشکانی در خاور و شمال خاوری ایران و فشارشان بر سلوکی‌ها، شکست از روم در سال ۱۹۰ در مگنزیا، برپایی دولت یونانی باختر به دست دیودوتوس و سرانجام چیرگی روم بر دولت کوچک آنها در ۶۴ (پیش از میلاد) در سوریه سلوکیان را به نابودی کشاند.

    سلوکیان و اشکانیان

    در میانهٔ سدهٔ سوم پیش از میلاد سلوکیان در استان‌های باختری سرزمینشان درگیر جنگ با مصر بودند. در همین زمان در مرزهای شمال خاوری امپراتوری سلوکی نیز آشفتگی فرمانروا بود. با این همه ساتراپ‌های بخش‌های خاوری ناچار بودند نیروهای خود را برای یاری به دولت مرکزی در جنگ با بطلمیوسیان روانه کنند. از دیگر سو میان مقدونیان و یونانیان نیز رشک و همچشمی فرمانروا بود و این عامل گاه سبب شورش ساتراپان می‌شد. این درگیری‌های درونی کار را بر پارتیان نیمه بیابان‌گرد آسانتر می‌کرد. در این زمان اشک یکم به فرمانروایی پارتیان رسید و برای انجام اقداماتی بر ضد سلوکیان آماده‌شد. در ۲۴۵ (پیش از میلاد) سلوکیان گرفتار جنگ داخلی شدند و در این زمان ساتراپ پارت به نام آندروگوراس از فرصت استفاده‌کرد و بر دولت مرکزی شورید. اندکی پس از آن در حدود ۲۳۹ (پیش از میلاد) نیز دیودوت ساتراپ بلخ بر سلوکیان شورید. با زمانی نزدیک به این رویدادها سلوکوس دوم به سال ۲۳۸ (پیش از میلاد) در آنقره از سلتیان شکست خورد. ارشک از این بخت پدیدآمده بهره برد و آندروگوراس را راند و بر پارت چیره‌شد.

    تندیس آنتیوخوس سوم در موزهٔ لوورارشک

    از قبیله پارنی -یکی از سه قبیلهٔ داهه- بود که گویا پس از زمان اسکندر مقدونی و در پی درگیری‌هایی قبیله‌ای در جنوب روسیه به بخش خاوری دریای مازندران کوچیده بودند. ارشک در ۲۴۷ (پیش از میلاد) به پادشاهی رسید و پیروانش پس از او خود را به نام وی اشک خواندند و سال تاجگذاری وی را مبدا گاهشماری خود گذاردند. نخستین سال‌های فرمانروایی پارتیان به جنگ و چیرگی بر هیرکانیا گذشت. با مرگ ارشک برادرش تیرداد یکم با نام اشک دوم جانشین او شد. او پایتخت اشکانیان را در نزدیک ابیورد کنونی بنیادنهاد. پس از آن وی با دولت یونانی باختر پیمان اتحاد بست. در ۲۲۸ (پیش از میلاد) سلوکوس دوم برای سرکوب اشکانیان لشکرکشید. تیرداد به ناچار تا استپ‌های آپاسکا در آسیای میانه پس‌نشست. در همین زمان انطاکیه دچار شورش شد پس سلوکوس به ناچار اشکانیان را رهاکرد و به انطاکیه بازگشت.

    در ۲۱۷ (پیش از میلاد) باز تیرداد بر هیرکانیا و کومس و کرانه‌های جنوب خاوری دریای مازندران دست‌یافت. سپس شهر سلوکی صددروازه را پایتخت خویش نهاد. در ۲۲۱ (پیش از میلاد) او مرد و پسرش اردوان یکم جای پدر را گرفت. تا نزدیک ۲۰۹ (پیش از میلاد) مرزهای اشکانیان تا همدان در ماد می‌رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم که جانشین سلوکوس شده‌بود در جنگی پردامنه همدان را پس‌گرفت و با شکست اشکانیان بر شهر صددروازه نیز دست‌یافت. سپس تپورستان و هیرکانیا را هم با جنگی سخت گرفت و سرانجام با اردوان پیمان یگانگی بست. آنتیوخوس همچنین با فرمانروای باختر اوتیدم نیز پیمان اتحاد بست. آنگاه به سوی هندوکش پیش راند و از تنگه خیبر گذشت و تا پنجاب پیش‌روی کرد و آنگاه از راه سیستان و کرمان به سلوکیه بازگشت. اقدامات آنتیوخوس مرزهای اشکانی را محدود کرد ولی دولت کوچک ایشان همچنان پایدار ماند.

    سکهٔ فرهاد یکمپس

    از چندی اشکانیان گرفتار جنگ با باختر شدند و بخش‌هایی دیگر از سرزمین خود را از دست دادند. اردوان در نزدیک به ۱۹۱ (پیش از میلاد) مرد و پسرش فری‌پاپت جای او را گرفت، او نیز پنجاه سال پادشاهی کرد و پس از او پسرش فرهاد یکم به پادشاهی رسید. در این زمان آنتیوخوس سوم به تازگی در ماگنزی از رومیان شکست‌خورده و ناتوان شده‌بود. فرهاد بر آماردیان و دیگر سرزمین‌های گرداگرد البرز تاخت و بر هیرکانیا چیره شد. او مرزهای اشکانیان را تا دربند خزر رساند و برخی از شکست‌خوردگان را به خوار در نزدیک دروازهٔ خزر کوچاند. اندکی پس از این زمان ارمنستان و ماد آتروپاتن بر فرمانبری از سلوکیان سرباززدند. پس از آنتیوخوس نیز جانشینانش رو به خوشگذرانی گذاردند و سرزمینشان گرفتار شورش‌های بیشتری شد. در ایران نیز استان‌های بسیاری شوریدند و حکومتی مستقل پدیدآوردند و فرهاد نیز از این بخت بهره برد و بر گسترهٔ مرزهایش افزود. پس از فرهاد برادرش مهرداد یکم به جانشینیش رسید.

    سکهٔ مهرداد یکم

    با مرگ آنتیوخوس چهارم در ۱۶۳ (پیش از میلاد) مهرداد در اندیشهٔ گسترش بیشتر سرزمین‌های اشکانی افتاد. در این زمان دمتریوس فرمانروای باختر پنجاب را گشوده و بر افغانستان کنونی و هندوستان فرمان‌می‌راند. اندکی پس از آن باختر به دست اوکراتید افتاد و گرفتار جنگ درونی گشت. مهرداد از این رویداد بهره‌برد و در حدود ۱۶۰ (پیش از میلاد) بر تپورستان و تراکسیان دست‌یازید. آنگاه با شتاب به سوی مغرب راند و بر ماد که زیر فرمان ساتراپ شوشی تیمارخوس بود چیره‌گشت. سپس باز به سوی خاور رفت و پس از دستیابی به آراخوزی تا مرزهای هندوستان پیشروی کرد. مرزهای پادشاهی مهرداد در غرب اکنون تا به میانرودان و بابل می‌رسید. در این زمان دیمتریوس دوم جوان به پادشاهی سلوکی رسیده‌بود و او نیز درگیر با تروفون بود. مهرداد از این گرفتاری بهره‌برداری کرد و تا ژوئیه ۱۴۱ (پیش از میلاد) تا سلوکیه پیشروی کرد و بر این شهر چیره‌شد. این پیشروی تند و تیز دیمتریوس و دربار سلوکی را سخت سراسیمه ساخت. برپای فرضیاتی تاریخی میان دیمتریوس و هلی‌اکل یکم فرمانروای دولت یونانی باختر تبانی پیش‌آمد، چرا که در گرماگرم پیشروی‌های مهرداد دولت باختر به مرزهای خاوری اشکانی دست‌درازی کرد و مهرداد به ناچار سلوکیان را رهاکرده و به سوی خاور شتافت. در این زمان دیمتریوس به یاری عناصر یونانی در غرب ایران به بابل تاخت. ولی مهرداد اندکی پس از آن دولت باختر را سرکوب کرده و باز به جنگ با دیمتریوس پرداخت. دیمتریوس به بند مهرداد افتاد. وی را با احترام به هیرکانیا بردند و مهرداد دخترش روذگونگ را به همسری وی درآورد. سپس به استواری فرمانرواییش بر میانرودان پرداخت. ضرابخانه‌های دیمتریوس در سلوکیه برای وی سکه زدند. مهرداد تا ۱۴۰ یا ۱۳۹ (پیش از میلاد) بر پارس و عیلام نیز چیره شده‌بود.

    در ۱۳۸ (پیش از میلاد) مرد و پسر جوانش فرهاد دوم جایش را گرفت و مادرش با عنوان نایب‌السلطنه به گرداندن کشور پرداخت. در این زمان دیمتریوس دوم دوبار کوشید تا از هیرکانیا بگریزد و هر دو بار ناکام ماند. نخستین بار که او را باز به بند کشیدند فرهاد او را سرزنش نمود و بار دوم که دستگیر شد فرهاد برای خوارداشتش قاپ‌های زرینی را که بازیچهٔ کودکان بود بدو پیشکش کرد تا نشان دهد که کار بچگانه‌ای را انجام داده‌است. در ۱۳۰ (پیش از میلاد) فرهاد از دو سو گرفتار جنگ شد؛ آنتیوخوس هفتم که تروفون را سرکوب‌کرده و بر یهودیه چیره‌گشته‌بود با سپاهی پرشکوه و افسانه‌ای رو به سوی میانرودان نهاد و سه بار پی در پی سرداران اشکانی را شکست داد و تا ماد پیشروی کرد و شرط‌های سنگینی برای آشتی با فرهاد گذارد. در زمستان آنتیوخوس در کنار همدان اردوزد، ولی سپاهیانش آنچنان با مردمان آن سامان به بدی برخورد کردند که مردمان بر سپاهیان شوریدند. در بهار فرهاد دیمتریوس را آزاد کرد، میان سلوکیان که شاه پیشنشان را از بند رهیده می‌دیدند چنددستگی پیش آمد و از دیگر سو مردم ماد نیز بر ایشان شوریده‌بودند و لشکریان فرهاد نیز بر سلوکیان تاختند، پس آنتیوخوس شکست خورد و کشته شد. پیکر بی‌جانش را در تابوتی سیمین به سوریه فرستادند و پسرش سلوکوس نیز به همراه برادرزادهٔ آنتیوخوس به بند افتاده و به مشکوی(حرم) فرهاد فرستاده‌شدند. این واپسین کوشش سلوکیان برای بازگرداندن ایران به زیر فرمان خود بود.

    سکهٔ مهرداد دوم

    در ۱۲۸ (پیش از میلاد) در پی شورش سربازان مزدور یونانی در سپاه اشکانی فرهاد کشته شد و عمویش اردوان دوم جانشینش شد. در این زمان ایران گرفتار پیشروی سکاها بود. اردوان نیز در ۱۲۴ (پیش از میلاد) در مرزهای خاوری پارت کشته‌شد. در این زمان عرب‌ها بر بابل چیره‌شدند. مهرداد دوم پسر اردوان جانشین او شد. در آغاز بابل را بازپس‌گرفت. آنگاه بر ارمنستان چیره‌شد. سپس هرات و پارت را بازپس‌گرفت و سیستان را به زیر فرمان خود درآورد و با پدیدآوردن آرامش بر قدرت خویش افزود. در ۸۸ (پیش از میلاد) که درگیری در خاندان سلوکی رو به افزایش گذارد مهرداد در این درگیری مداخله کرد و دیمتریوس سوم پادشاه سلوکی را گروگان گرفت و دیمتریوس نیز تا پایان زندگیش در بند مهرداد بود. پس از مهرداد در روزگار فرهاد سوم بود که واپسین بازمانده‌ها از پادشاهی سلوکی از هم گسست و رومیان جای ایشان را گرفتند.

    پایان کار سلوکیان

    با بر سر کار آمدن آنتیوخوس سوم دولت سلوکی جانی دوباره یافت. وی یک رشته جنگ‌ها در بخش‌های خاوری مرزهایش میان سال‌های ۲۰۹-۲۰۴ پیش از میلاد انجام داد. همچنین ازحدود ۲۰۰ پیش از میلاد پادشاهان سلوکی درگیر جنگ‌های دامنه‌دار سوری با بطلمیوسیان چیره بر مصر باستان شدند. هوده آنکه مصر یهودیه را به آنتیوخوس سوم واگذاشت. در این زمان دوباره نیروی سلوکیان به بالاترین اندازهٔ خود رسیده بود ولی به گواهی تاریخ این نقطهٔ اوج نقطهٔ سراشیب دودمان سلوکی -به ویژه پس از مرگ آنتیوخوس سوم- هم بود.

    در ۱۹۶ (پیش از میلاد) آنتیوخوس سوم از برای دست یازیدن به تراکیه از هلسپونت گذشت و توانست در ۱۹۴ پیش از میلاد آن سرزمین را به مرزهای خود بپیوندد. نفوذ سلوکیان بر اروپا برای روم تحمل‌ناپذیر بود پس در ۱۹۲ (پیش از میلاد) میان این دو ابرنیروی آن زمان جهان درگیری آغاز شد. با اینکه آنتیوخوس از پشتیبانی شهرهای یونانی و یاری جنگ‌سالار کارتاژی هانیبال برخوردار بود ولی سرانجام شکست خورد و ناگزیر به پرداخت پولی هنگفت شد. همچنین سلوکیان چیرگیشان بر آسیای کوچک را نیز از دست دادند.

    اندکی پس از آن کار بر سلوکیان تنگ‌تر شد، از یکسو روم نیرومند به دشمنی با ایشان برخاسته بود؛ از دیگر سو شورش مکابی در پس از سال ۱۶۵ پیش از میلاد در یهودیه-که از پشت‌گرمی روم هم بهره‌مند بود- کار را بر ایشان سخت‌تر نمود. از دیگرسو اشکانیان هم نیروگرفته‌بودند و تا بابل پیش‌روی کردند و بر شهر بابل و سلوکیه دست‌یازیدند (۱۴۱ (پیش از میلاد)). به این رشته از ناکامی‌ها جنگ‌های درونی سلوکی بر سر تاج و تخت و چنددستگی ایشان نیز افزوده‌شد. پس سرانجام فرماندهان رومی لوکولوس و پومپه در یک‌چهارم دوم سده یکم پیش از میلاد بر تاریخ سلوکی خط پایان کشیدند. واپسین شاه سلوکی در ۶۴ پیش از میلاد از تخت به زیر کشیده‌شد.

    شیوهٔ کشورداری

    سلوکیان قلمرو خود را به ۷۲ ساتراپی بخش کردند و بر هر ساتراپی یک ساتراپ گماردند. هر ساتراپی به چند اپارخیا و هر اپارخیا به چند هیپارخیا و هیپارخیا نیز به چند استاتما بخش‌می‌شد. مرکز هر ساتراپی استراتگ[۱] می‌نامیدندو گرداندن امور مالی ساتراپی نیز بر اکوتوم بود.

    زمین‌های قلمرو سلوکی به دو دستهٔ زمین‌های شاهی و زمین‌های شهری بخش می‌شد. بخشی از زمین‌های شاهی در اختیار کشاورزان بود. اگرچه پادشاه سلوکی به ظاهر بر همه زمین‌های شاهی نظارت داشت، ولی در واقع نظارت و دلبستگی این شاهان متمرکز بر زمین‌های سوریه و میانرودان و شاه‌راه‌های میان پایتخت تا بلخ بود و بر دیگر سرزمین‌ها یا نظارت چندانی نداشتند یا اصلاً نظارتی نداشتند. مالیات زمین [۲] به صورت نقدی یا جنس دریافت می‌شد. مالیات‌های دیگری هم به عنوان‌های دیگری ستانده می‌شد؛ برای نمونه یکی هم عوارض ویژهٔ جنگ بود.

    به مهاجران یونانی نیز که در واقع مهاجران نظامی بودند و کاتوئیکیا[۳] نام‌داشتند نیز زمین واگذار می‌شد و این زمین کلروس[۴] نامیده می‌شد و آنان در برابر آن می‌بایست خدمات جنگی انجام دهند. در بسیاری از شهرهای یونانی‌نشین دژی جنگی بر شهر مسلط بود که پادگانی فرماندهی آن دژ را داشت. گرداگرد شهر را نیز دیوار و برج و بارو می‌کشیدند. شبکه‌ای از این شهرهای یونانی‌نشین از سیردریا تا خلیج فارس را به هم پیوسته و پاسدار قلمرو سلوکی بود. در زمان جنگ بخشی از سپاه سلوکی از این شهرها به دست می‌آمد. برای نمونه در جنگ آنتیوخوس یکم با مصر در آدار۲۷۴ (پیش از میلاد) ساتراپ‌های نزدیک به میدان جنگ به ویژه بابل و میانرودان یگان‌های نظامی این شهرها را احظار و به جبهه‌ها گسیل‌داشتند.

    روی هم رفته سلوکیان شیوهٔ دیوانی هخامنشی را پی‌گرفتند. برپایی ساتراپی‌ها به مانند روزگار هخامنشی بود. خراج را بر همان پایه پیشین می‌گرفتند. سامانه‌های وزنی را تغییر ندادند ولی در کنار آن از شیوه آتنی هم بهره‌بردند. چون هخامنشان راه تساهل دینی را پیش گرفتند.

     

    به  ادامه ی مطلب مراجعه نمایید

    هخامنشیان

    هخامنشیان

    شاهنشاهی هخامنشی
    شاهنشاهی

     

     

     
    ۵۵۰-۳۳۰ پیش از میلاد

    پرچم کورش بزرگ

    قلمرو هخامنشیان در دوران اوج خود
    پایتخت پاسارگاد, هگمتانه, تخت جمشید, شوش, بابل
    زبان‌(ها) پارسی باستان
    آرامی
    عیلامی
    اکدی[۱]
    دین زرتشتی
    دولت شاهنشاهی
    پادشاه

    وزیر اعظم: پوران

     - ۵۵۹-۵۲۹ پیش از میلاد (نخستین) کورش بزرگ
     - ۳۳۶-۳۳۰ پیش از میلاد (انجامین) داریوش سوم
    دوره تاریخی تاریخ باستان
     - تأسیس ۵۵۰ پیش از میلاد
     - آغاز ساخت تخت جمشید ۵۱۵ پیش از میلاد
     - گشودن مصر به دست کمبوجیه دوم ۵۲۵ پیش از میلاد
     - جنگ‌های ایران و یونان ۴۹۸-۴۴۸ پیش از میلاد
     - فتح امپراتوری هخامنشی به دست اسکندر مقدونی ۳۳۰ پیش از میلاد
     - کشته شدن داریوش سوم به دست بسوس ۳۳۰ پیش از میلاد
    یکا پول دریک و سیگلوی(شگل)
    امروزه بخشی از

    امپراتوری هخامنشی و یا هخامنشیان (۳۳۰ - ۵۵۰ پیش از میلاد) نام دودمانی و یک سلسله پادشاهی در ایران دوره باستان است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است.

    هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان(شاه انشان کیمن،کوروش یکم،کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

    به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به شمار می‌رفت.[۳]

    امپراطوری هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراطوری جهان از نظر گستردگی و جمعیت نام برده شده است. بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این امپراطوری زندگی می‌کردند.[۴]

    خاویر آلوارز عیلام شناس معتقد است که آثار و نقش‌برجسته‌های موجود نشان می‌دهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقش‌برجسته از عیلامی‌ها آموخته‌اند.[۵]

     

    کشور و سرزمین

    پارس‌ها مردمانی از اقوام آریایی هستند که از حدود سه هزار سال پیش از مبلاد مسیح به فلات ایران آمده‌اند. پارسیان باستان آنان از قوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگ‌نوشته‌های آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده می‌شود. پارس‌ها هم‌زمان با مادها به بخش‌های باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت.

    برای نخستین بار در سالنامه‌های آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۷ پ. م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شده‌است. برخی از پژوهش‌گران مانند راولین‌سن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسی‌ها بوده‌اند. تصور می‌شود خاندان‌های پارسی پیش از این که از میان دره‌های کوه‌های زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنه‌های کوه‌های بختیاری در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگ‌نوشته‌های آشوری چنین بر می‌آید که در زمان شلمنسر (۷۱۳-۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بوده‌اند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.

    مردم و خاندان‌ها

    تاریخ ایران
    تاریخ ایران
    دوران باستان
    نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
    عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
    منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
     
    شاهنشاهی
    ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
      (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
    هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
    سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
    اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
    ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
     
    سده‌های میانه
    امویان ۶۶۱–۷۵۰
    خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
    زیاریان
    ۹۲۸–۱۰۴۳
    صفاریان
    ۸۶۷–۱۰۰۲
    آل بویه
    ۹۳۴–۱۰۵۵
    سامانیان
    ۸۷۵–۹۹۹
     
    غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
    سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
    خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
    ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
    چوپانیان
    ۱۳۳۵–۱۳۵۷
    مظفریان
    ۱۳۳۵–۱۳۹۳
    جلایریان
    ۱۳۳۶–۱۴۳۲
    سربداران
    ۱۳۳۷–۱۳۷۶
     
    تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
    قراقویونلو
    ۱۴۰۶–۱۴۶۸
    تیموریان
    ۱۴۰۵–۱۵۰۷
    آق‌قویونلو
    ۱۴۶۸–۱۵۰۸
     
    معاصر اولیه
    صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
     
    افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷
    زندیان
    ۱۷۶۰–۱۷۹۴
    افشاریان
    ۱۷۴۷–۱۷۹۶
     
     
    قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
     
    معاصر
    دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
    دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
    جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز

    هرودوت می‌گوید: پارس‌ها به شش خاندان شهری و ده‌نشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شده‌اند. شش خاندان نخست عبارت‌اند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارت‌اند از: دایی‌ها، مردها، دروپیک‌ها و ساگارتی‌ها. از خاندان‌های نام‌برده، سه خاندان نخست بر خاندان‌های دیگر، برتری داشته‌اند و دیگران پیرو آنها بوده‌اند.

    بر اساس بن‌مایه‌های یونانی در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاه کنونی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که گونهٔ بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران داده‌اند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندان‌های پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندان‌های ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمین‌های ماد می‌زیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان‌های پارس به خوزستان و بخش‌های مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفته‌اند.

    بر اساس نوشته‌های هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بوده‌اند که در پارس جای داشته‌اند و سر دودمان آنها هخامنش بوده‌است. پس از نابودی دولت ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسی‌ها از دشمنی‌های آشوری‌ها و مادی‌ها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.

    این رخداد تاریخی در زمان چیش‌پش دوم شاه انشان پارس کیمن روی داده‌است. با توجه به بیانیه کوروش بزرگ در بابل، می‌بینیم او نسب خود را به شاه انشان پارس کیمن می‌رساند و او را شاه انزان می‌خواند.

    پس از مرگ چیش‌پش(شاه انشان پارس کیمن)، کشورش میان دو پسرش «آریارمنه»، پادشاه پارس و کوروش که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی می‌کرد، دو کشور کوچک تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نام‌برده را زیر فرمانروایی یگانه‌ای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل کرد. کوروش بزرگ ترین پادشاه هخامنشی است.

    شاهنشاهان هخامنشی

    مهم‌ترین سنگ‌نوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگ‌نبشته بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای داریوش یکم را در نخستین سال‌های فرمانروایی‌اش که سخت‌ترین سال‌های پادشاهی وی نیز بود، به گونه‌ای دقیق بازگو می‌کند. این سنگ‌نوشته عناصر تاریخی کافی برای بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست. و از آن می‌توان استفاده‌های زیادی کرد.

    به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بن‌مایه‌های میان‌رودانی، مصری، یونانی و لاتین نمی‌توان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی، از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگ‌نوشته بیستون زمان مناسبی را در اختیار تاریخ‌نگار می‌گذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را با تایید دوبارهٔ خویشاوندی‌ش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز می‌کند و به آرامی پیشینیان خود را نام می‌برد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه،

    ماد ها

    ماد

     

    شاهنشاهی ماد
    Mādai
    ۷۲۸ پیش از میلاد–۵۴۹ پیش از میلاد
    شاهنشاهی ماد. (۵۵۰ پ. م.) نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران در ایران
    پایتخت هگمتانه
    زبان‌(ها) زبان مادی
    دین آیین کهن ایرانی
    دولت پادشاهی
    پادشاه
     - ۷۰۱ پیش از میلاد دیااکو (نخستین)
     - ۶۲۵-۵۸۵ پیش از میلاد کیاکسار
     - ۵۴۹-۵۸۹ پیش از میلاد ایشتوویگو (انجامین)
    تاریخچه  
     - کیاکسار قبایل مادی را متحد نمود. ۷۲۸ پیش از میلاد
     - کورش بزرگ به گشودن هگمتانه دولت ماد را سرنگون نمود. ۵۴۹ پیش از میلاد

    ماد نام یکی از اقوام ایرانی تبار[۱] که در سده ۱۷ پیش از میلاد در سرزمینی که بعدها به نام ماد شناخته‌شد، نشیمن گزید.[۲]

    بسیاری از مورخان باستان، به صراحت، مادها را «آریایی» خوانده‌اند.[۳][۴][۵] واژگان بازمانده از گویش مادی [مانند: Farnah (= فر)؛ Paradayda (= پردیس)؛ Vazraka (= بزرگ)؛ Vispa (= همه)؛ Spaka (= سگ)؛ Mitra (= مهر)؛ Xshayathia (= شاه)][۶][۷]؛[۸] در زبان پارسی باستان، و نیز تصریح «استرابون» به «آریایی» بودن زبان مادها و پیوند و همسانی آن با زبان‌های پارس و بلخ و سغد و سکاها[۹][۱۰] و نیز کلام داریوش بزرگ ـ که زبان مادها و پارس‌ها را در یک گروه قرار می‌دهد،[۱۱] نشانهٔ از «آریایی» بودن زبان مادهاست.

    بناهای مذهبی (معابد) یافته شده در سکونت‌گاه‌های مادها[۱۲] و نیز نام‌های خاص مادی که با اسامی دینی آریایی ترکیب شده‌اند (مانند: Mazdakku، Bagparna، Auraparnu، Artasiraru، Bagdatti، Bagmashda) به آشکارا تعلق مذهبی قوم ماد را به اندیشه‌ها و آیین‌های دینی هندوایرانی (آریایی) و شاید زرتشتی، نشان می‌دهد.[۱۳]

    نام شاهان و سرداران ماد که در متون آشوری و یونانی و پارسی‌باستان ذکر گردیده‌اند (مانند: فْرَوَرتی، اوُوَخْشَترَ، اَرشْتْی‌وَییگَ، شیدیرپَرنَ، تَخمَ‌سپادَ و…) همگی به آشکارا «آریایی» هستند.[۱۴][۱۵]

    برخی مدعی هستند بر پایهٔ نظریهٔ "حضور دیرین مردم آریایی در خاور نزدیک و میانه" که توسط جمعی از تاریخدانان به ویژه جهانشاه درخشانی ارائه شده‌است، واژهٔ "مَدَه" در نوشتارهای میانرودان به نادرست به معنای عام سرزمین ترجمه شده‌است که با برخی از اسناد باستانی سازگار نمی‌باشد. بر پایهٔ این نظریه دست کم از هزارهٔ سوم پیش از میلاد مادها در بخش‌های غربی ایران حضور داشته‌اند.[۱۶]

    بر پایه برخی منابع مادها میان قرون ۹ تا ۷ پیش از میلاد حکومتی یکپارچه برای سرزمین‌های مادی تشکیل ندادند و در این رابطه برخی معتقدند که به نظر می‌رسد آن چه در بارهٔ نهادهای تمدنی و حکومتی مادها در متون تاریخی (هردوت و پس از وی) روایت شده‌است، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارس‌ها باشد که سپس به تن و قامت مادهایی که روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شده‌است.[۱۷] آن چه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمی‌آید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ. م. نتوانسته بودند چنان پیش‌رفتی بیابند که سبب هم‌گرایی و اتحاد و سازمان‌یافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمان‌روای برتر و واحد - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمین‌های مادنشین نامید؛ آن گونه که هرودوت، دیاکو را چنین می‌نماید، شده باشد.[۱۸] پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشی‌های پرشمار خود به قلم‌رو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاکمان مستقل شهرهای مختلف) روبه‌رو بوده‌اند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمین‌های مادنشین.[۱۹][۲۰]

    تاریخ ایران
    تاریخ ایران
    دوران باستان
    نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پ.م.
    عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پ.م.
    منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پ.م.
     
    شاهنشاهی
    ماد ۶۷۸–۵۵۰ پ.م.
      (سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پ.م.)
    هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پ.م.
    سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پ.م.
    اشکانیان ۲۴۷ پ.م.–۲۲۴ پس از میلاد
    ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱
     
    سده‌های میانه
    امویان ۶۶۱–۷۵۰
    خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸
    زیاریان
    ۹۲۸–۱۰۴۳
    صفاریان
    ۸۶۷–۱۰۰۲
    آل بویه
    ۹۳۴–۱۰۵۵
    سامانیان
    ۸۷۵–۹۹۹
     
    غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶
    سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴
    خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱
    ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵
    چوپانیان
    ۱۳۳۵–۱۳۵۷
    مظفریان
    ۱۳۳۵–۱۳۹۳
    جلایریان
    ۱۳۳۶–۱۴۳۲
    سربداران
    ۱۳۳۷–۱۳۷۶
     
    تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵
    قراقویونلو
    ۱۴۰۶–۱۴۶۸
    تیموریان
    ۱۴۰۵–۱۵۰۷
    آق‌قویونلو
    ۱۴۶۸–۱۵۰۸
     
    معاصر اولیه
    صفویان ۱۵۰۱–۱۷۳۶
     
    افشاریان ۱۷۳۶–۱۷۴۷
    زندیان
    ۱۷۶۰–۱۷۹۴
    افشاریان
    ۱۷۴۷–۱۷۹۶
     
     
    قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵
     
    معاصر
    دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹
    دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰
    جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز

    شاهنشاهی ماد در زمان هووخشتره به بزرگ‌ترین پادشاهی غرب آسیا حکومت می‌کرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای نخستین بار در تاریخ به زیر یک پرچم آورد. هوخشتره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود. پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهم‌ترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.

    مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. و خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد.

    هرودوت می‌نویسد:

    آشوری‌ها در آسیا پانصد سال حکومت کردند، اول مردمی که سر از اطاعت آن‌ها پیچیدند، مادها بودند. اینان برای آزادگی جنگیدند، رشادت‌ها کردند و از قید بندگی رستند.
     

    منابع و مآخذ تاریخ دوران ماد

    نخستین اشاره به قوم ماد در کتیبه‌ای است که گزارش حمله شلمانسر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوه‌های کردستان، (سال ۸۳۷ ق م) بر آن ثبت شده. مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار می‌روند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کناره‌های دریای خزر به آسیای باختری آمده باشند. اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است. تپه هگمتانه تپه‌ای تاریخی با پیشینه‌ای متعلق به دوران ماد است[نیازمند منبع]. روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دورهٔ مادها (از اواخر قرن هشتم تا نیمهٔ اول قرن ششم قبل از میلاد)، مدتها مرکز امپراتوری مادها بوده‌است و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتخت‌های هخامنشی (پایتخت تابستانی) به شمار می‌رفته‌است. گفته‌های هرودوت مورخ یونانی، در قرن پنجم قبل از میلاد، مهم‌ترین ماخذ تاریخی در این مورد است. در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کرده‌است.

    در کتیبه‌های تیگلت‌پیلسر سوم که در قرن هشتم پیش از میلاد نوشته شده‌است، و سناخریب و اسرحدون و شلمانسر سوم نیز به ناحیه ماد اشاره کرده‌اند.

    از برخی از مطالب تورات نیز برای اطلاع از تاریخ ماد، می‌توان استفاده کرد. لیکن در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کرده‌است.

    سرزمین ماد

    نوشتار اصلی: سرزمین ماد
    سرزمین ماد ۶۷۵ پ. م.

    ماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی کردستان، تهران (ری)، حوزه شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ می‌شناختند. پایتخت ماد در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان تغییر نام داد.

    این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهای گرانبها بدست آوردند و چون زندگی ساده داشتند، به کشاورزی بر دشتها و دامنه تپه‌های منزلگاه خود پرداختند.

    طوایف ماد

    سرزمین ماد ۶۰۰ پ. م.

    مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم می‌گردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان، ستروخاتیان و بودیان بوده و سه طایفهٔ مادی دیگر عبارت بوده‌اند از، آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان.[۲۱][۲۲] مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادی‌های ساگارتی میزیسته‌اند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده‌اند. نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق مادها بوده و بعدها رو به جنوب رفته‌اند.[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷]

    جنگ‌های آشور و ماد

    مجموعه لشکرکشی‌های آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ. م. نتوانست قدرت مادها را در هم بشکند و بیشتر حملات غارتگرانه بودند. دولت ماننا اتحادیه طوایف ماننایی منطقه و خود، از گذشته جزیی از سازمان‌های حکومتی لولوبیان و گوتیان بودند. دولت ماننا در سده هفتم ق. م. جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می‌رفت. اخرین لشکرکشی اشور به ماد در سال ۷۰۲ پ. م. بود. خطر حمله از غرب به‌وسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بوده‌اند بوجود آورده‌است. مادها پایه‌های نخستین شاهنشاهی آریایی‌تباران (۷۲۸-۵۵۰ پ. م.) را در ایران بنیاد نهادند.

    ظهور پادشاهی ماد

     

    به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال ۷۰۸ قبل از میلاد، رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو به‌وسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته می‌شود. این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته می‌شود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن و انجمن، به معنای محل جمع شدن) قرار می‌دهد.

    یکی از کتیبه‌های آشوری از شخصی به نام دیاکو، بیست سال قبل از تاریخ انتخابش به عنوان شاه مادها، نام می‌برد. این شخص آغاز کننده چند شورش برعلیه دولت آشور است که برای خواباندن آنها، حضور شخص امپراتور آشور سارگن دوم لازم است. دیاکو و تمام اعضای خانواده اش به تبعید محکوم می‌شوند و نام او در کتیبه‌ها دیگر نمی‌آید. بیست سال بعد، دیاکو به عنوان شاه ماد انتخاب می‌شود و با پایه گذاری دولت ماد، به عنوان یک دشمن متمرکز آشور، دوباره به صحنه تاریخ بازمی گردد.[۲۸]

    شاهان ماد

    تمدن‌های باستانی آسیای غربی
    میان‌رودان، سومر، اکد، آشور، بابل
    حتیان، هیتی‌ها، لیدیه
    ایلام، اورارتو، منائیان، ماد، هخامنشی
    امپراتوری‌ها / شهرها
    سومر: اوروکاوراریدو
    کیشلاگاشنیپوراکد
    بابلایسیناموری - کلدانی
    آشور: نینوا، نمرود
     
    ایلامیانشوش
    هوری‌هامیتانی
    کاسی‌هااورارتو
    شاهان ایلام
    شاهان آشور
    شاهان بابل
    شاهان ماد
    شاهان هخامنشی
    زبان
    خط میخی
    آرامیهوری
    سومریاکدی
    زبان مادی
    ایلامی
    انوما الیش
    گیل گمشمردوخ
    نیبیرو

    دیاکو

    نوشتار اصلی: دیاکو

    دیاکو یا دیااُکو بنیان‌گذار حکومت ماد بود. نام وی در منابع گوناگون، به صورت‌های مختلفی ذکر شده‌است؛ هرودوت نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشته، در متون آشوری Da-a-a-uk-ku و در عیلامی به صورت Da-a-(hi-)(ú-)uk-ka و Da-a-ya-u(k)-ka ضبط شده‌است. نام دیاکو برگرفته از واژهٔ ایرانی -Dahyu-ka است و اسم مصغر واژهٔ -dahyu به‌معنی سرزمین است.[۲۹]

    هرودوت می‌گوید که دیاکو مدت ۵۳ سال حکومت کرده و بر این اساس دربارهٔ دوران حکومت وی گمانه‌زنی‌هایی شده‌است اما به نظر می‌رسد که گزارش هرودوت بر مبنای روایتی شفاهی باشد. پژوهشگران از روی گزارش هرودوت به این نتیجه رسیده‌اند که دیاکو مؤسس خاندان سلطنتی ماد و همچنین نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کرده‌است. اما باید بر این نکته تأکید شود که گزارش هرودوت آمیزه‌ای از افسانه‌های یونانی و شرقی است و از نظر تاریخی قابل اطمینان نیست. همچنین فرض بر این است که پادشاه مادی که گزارش‌های هرودوت حول و حوش او می‌چرخد، همان دیاکو پسر فرورتیش باشد، در نتیجه ممکن نیست که تاریخ دقیق دورهٔ حکمرانی او را مشخص کرد اما می‌توان گفت که احتمالاً اکثر نیمهٔ اول سدهٔ هفتم پیش از میلاد را در برمی‌گرفته‌است.[۳۰] ایگور دیاکونوف می‌گوید: «وضع دوران حکومت دیاکو در نوشته‌های هرودوت با تصویری که منابع آشوری از آن زمان (۶۷۵-۷۴۵ پیش از میلاد) رسم می‌کنند چندان مغایرت دارد که برخی از مورخان گواهی هرودوت را رد کرده‌اند.»[۳۱]

    بر پایهٔ نوشته‌های هرودوت، دیاکو فرزند فرورتیش بود که طرح و نقشهٔ ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت؛ مادها در دهکده‌های خودمختار جداگانه و یا در شهرهای کوچک زندگی می‌کردند.[۳۲] دیاکو در یک دورهٔ بی‌قانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکدهٔ خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بی‌طرف بدست آورد به این ترتیب حوزهٔ فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه می‌کردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد درخواست‌های مردم زیاد است و این جایگاه برای وی دردسرساز و دشوار است و حاضر به ادامهٔ کار نیست.

     

     

    به  ادامه ی مطلب مراجعه نمایید

    تبلیغات
    نویسندگان
    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    تبادل لینک هوشمند

        تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا

      ما را با عنوان ایران من

      و آدرس iran2012.LXB.ir

      لینک نمایید سپس مشخصات

      لینک خود را در زیر نوشته ،

      در صورت وجود لینک ما در

      سایت شما لینکتان به طور

      خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    mahdi - سلام
    فروش فوق العاده دامنه ی ملی اماده برای وبلاگ شما
    قیمت فقط ۲۰۰۰ تومان
    فروش بنر. هدر . لوگو . حرفه ای برای وبلاگ شما
    فقط ۲۰۰۰ تومان
    برای اطلعات بیشتر به ایمیلم پیام بدیدmusicvideo92@chmail.ir - 1393/2/29
    Kheyr - سلام وب عالی دارید اگه وقت کردید به منم سر بزنید ممنون - 1393/1/15
    علی - عالیه عالیه...... =D D - 1392/12/1
    سروش - دوست عزیز وبلاگ خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیبایی داری دوست عزیز.@}; - - 1392/12/1
    محمد - با سلام و تشکر
    به سایت های ما هم سر بزنید و با ما تبادل لینک کنید
    افزایش رتبه و بازدید سایت و وبلاگ
    تبادل لینک اتوماتیک و رایگان و سریع
    گلدن گیم / بروزترین سایت بازی های رایانه ای
    http://www.goldengame.ir/
    هوتوتو / برترین سایت تفریحی
    http://www.hototo.ir/
    صفحه تبادل لینک اتوماتیک
    http://links.goldengame.ir/
    - 1392/11/28
    علی - وبسایت خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی داری. - 1392/11/23
    mamad - ببین به عنوان یه دوست دارم میگم وبت خیلی تخمیه - 1392/11/19
    جواد بینام - سلام سینا جان.خسته نباشی
    لطفا بیا وبلاگ من.دو تا کلیک کن و نظر بده و برو.
    منم میام نظر میدم.قول میدم.این پیامو به دوستات هم بفرس.مرسی
    http://binam836.loxblog.com - 1392/11/8
    حمیدرضااحمدی - سلام.دوست عزيز.
    خسته نباشي،
    وبلاگ قشنگي داري.
    ----------------------
    تبادل لينک مي کني؟
    اره!
    ابتدا وبلاگ ما را با
    عنوان:
    .::دنياي عجيب ققنوس::.
    و
    آدرس: http://www.ghoghno3.ir

    لينک کنيد سپس با مراجعه به وبلاگ دنياي عجيب ققنوس از منو هاي سمت چپ از بخش "تبادل لينک خودکار" لينک خود را ثبت کنيد.لينکتان به طور خودکار در قسمت لينک دوستان دنياي عجيب ققنوس قرار ميگيرد.

    راستي تبادل بنر چي! مي کني؟
    اگر اره به اين صفحه مراجعه کن:
    http://ghoghno3.ir/page/ads

    پشاپيش از همکاري شما دوست عزيز سپاس گزارم.

    موفق باشيد. - 1392/11/7
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    به ایران من امتیاز دهید