تیموریان
تیموریان | |||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||
پرچم تیموریان مطابق اطلس کاتالان |
|||||||||||||||||||||||||
پایتخت | سمرقند , هرات | ||||||||||||||||||||||||
زبان(ها) | فارسی , ترکی جغتایی | ||||||||||||||||||||||||
دین | اسلام | ||||||||||||||||||||||||
دولت | نامشخص | ||||||||||||||||||||||||
پادشاه | تیمور | ||||||||||||||||||||||||
تاریخچه | |||||||||||||||||||||||||
- تأسیس | ۷۷۱/۱۳۷۰ | ||||||||||||||||||||||||
- فتح هرات توسط شیبانیان | ۱۵۰۷ | ||||||||||||||||||||||||
- فتح سمرقند توسط ازبکان , شیبک خان | ۱۵۰۹ | ||||||||||||||||||||||||
- انقراض | ۹۱۱/۱۵۰۶ | ||||||||||||||||||||||||
مساحت | ۴٬۴۰۰٬۰۰۰کیلومترمربع (۱٬۶۹۸٬۸۴۹مایلمربع) | ||||||||||||||||||||||||
|
تیموریان یا گورکانیان ایران (۷۷۱ – ۹۱۱ ه.ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) دودمانی ترک تبار بودند. بنیانگذار این دودمان امیر تیمور گورکانی بود که در آسیای میانه میزیست و سمرقند پایتختش بود. تیمور کشوری گسترده و دولتی سترگ ایجاد کرد و سرزمین فرارود (ماوراءالنهر) را به اهمیتی رساند که تا آن زمان هیچگاه بدان پایه نرسیده بود. او مرزهای خود را نخست در سرتاسر آسیای میانه و آنگاه سراسر خراسان و آنگاه به همهٔ بخشهای ایران و عثمانی و بخشهایی از هندوستان گسترش داد. از آنجایی که فتوحات تیمور بیشتر جنبهٔ یورش و هجوم داشت تا تسخیر واقعی، اغلب این مناطق باز به زودی از تصرف تیموریان خارج شد. با این حال ماوراالنهر مدتی مرکز دولتی شد که بیشتر ایران و افغانستان را افزونبر ماوراءالنهر دربر میگرفت. هنگامی که کشورهای گسترده تیموری تجزیه شد، دورهٔ هرج و مرج پیش آمد. به محض اینکه تیمور مرد، ترکان عثمانی و آل جلایر و ترکمانان درصدد تصرف کشورهای ازدسترفتهٔ خود برآمدند. بااین همه، فرزندان تیمور موفق شدند که شمال ایران را کم و بیش به مدت یک سده برای خود نگاه دارند. هرچند آنان بیشتر با یکدیگر در کشمکش بودند. سرانجام شاهرخ موفق شد که مناقشات اقوام خود را تا حدی رفع و قدرت و اعتبار کشور را نگهداری کند. ولی پس از مرگ او تصرفاتش به قسمتهای کوچکتر مجزا شد و به همین سبب صفویان و امرای شیبانی آنها را به متصرفات خود پیوست کردند. با این حال خاندان تیموری از میان نرفت و نوادگان تیمور پس از چندی پستر فرمانروایی خود را به هندوستان بردند و امپراتوری بزرگ گورکانیان هند را بنیاد گذاردند.
دودمان تیموریان
امیران و کسان خاندان تیموری و سالهای حکمرانی آنها از اینقرارند:
- تیمور (۷۷۱ – ۸۰۷ ه. ق) (۱۳۷۰ - ۱۴۰۵ م.)
- خلیل سلطان (۸۰۷ – ۸۱۲ ه. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۱۰ م.)
- شاهرخ (۸۰۷ – ۸۵۰ ه. ق.) (۱۴۰۵ - ۱۴۴۷ م.)
- بایسنقر میرزا
- الغ بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه. ق.) (۱۴۴۷ - ۱۴۴۹ م.)
- عبداللطیف (۸۵۳ – ۸۵۴ ه. ق.) (۱۴۴۹ - ۱۴۵۰ م.)
- عبدالله (۸۵۴ – ۸۵۵ ه. ق.) (۱۴۵۰ - ۱۴۵۱ م.)
- سلطان ابوسعید (۸۵۵ – ۸۷۳ ه. ق.) (۱۴۵۱ - ۱۴۶۹ م.)
- سلطان حسین بایقرا در هرات (۸۶۲ – ۹۱۱ ه. ق.) (۱۴۷۰ - ۱۵۰۶ م.)
- سلطان احمد (۸۷۳ – ۸۹۹ ه. ق.) (۱۴۶۹ - ۱۴۹۴ م.)
- سلطان محمود (۸۹۹–۹۰۰ ه. ق.) (۱۴۹۴ - ۱۴۹۵ م.)
- دورهٔ هرج و مرج (۹۰۰ تا ۹۱۱ ه. ق) (۱۴۹۵ - ۱۵۰۶ م.)
این سلسله بهدست امرای شیبانی منقرض شد.
تیمور گورکانی
تیمور در توابع سمرقند در شهر قِش یا کِش که امروزه شهرسبز نامیده میشود در ترکستان قدیم و ازبکستان فعلی در ۷۳۶ ه.ق / ۱۳۳۵ م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت. پدرش تراغای، از جنگجویان ایل برلاس بود که طایفهاش در این نواحی از قدرت و نفوذ محلی برخوردار بودند. در ۷۶۱ ه.ق / ۱۳۶۰ م، فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای یعنی تیمور سپرد که در آن هنگام ۲۵ سال داشت.[۱]
تیمور به زودی در رمضان ۷۷۱ ه.ق/ آوریل ۱۳۷۰ م توانست با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر و حکومتی مستقل تشکیل دهد. تیمور از این پس خود را «صاحبقران» خواند. پس از آن طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه.ق/ ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، تیمور سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این وجود در سال دهم سلطنتش موفق به فتح خوارزم شد و عاقبت توانست آنجا را ویران کند.[۲]
تیمور دشت قبچاق و مغولستان را نیز زیر فرمان خود آورد. او سپس در سال ۷۸۳ ه.ق فرزند ده ساله خود، میرانشاه را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم منارهها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۵۰ ه.ق در تصرف ملوک باوند بود به تسخیر خود درآورد. او در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه.ق طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه.ق مردم خوارزم را قتلعام کرد. حملهٔ پنج ساله وی بین سالهای ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه.ق صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و به هندوستان یورش آورد. در سال ۸۰۱ ه.ق آنجا را نیز تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند. تیمور سپس به سمرقند بازگشت. لشکرکشی وی به ایروان از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ ه.ق طول کشید که آن را یورش هفت ساله مینامند. در سال ۸۰۳ ه.ق با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت. در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجهای نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود. در سال ۸۰۴ ه.ق بایزید یکم سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. بعد از آن تصمیم گرفت چین را تسخیر کند و عازم آنجا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترار بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه.ق / فوریه ۱۴۰۵ م، در سن ۷۱ سالگی درگذشت.[۳]
تیمور از ۷۷۸ ه.ق / ۱۳۷۷م تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه.ق / ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، بخش عظیمی از جهان را زیر فرمان خود آورد و بنیان امپراتوری را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد. فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهای دهشتبار و ویرانیهای بسیار به دست آمده بود چندان پایدار نماند و به زودی قلمرو او با توجه به منازعات بین بازماندگانش و ظهور دو طایفه ترکمان قراقویونلو و آق قویونلو تجزیه و بعدها توسط دولت صفوی دوباره یکپارچه و متمرکز شد.[۴]
مرگ تیمور و نزاعهای پس از او
امیر تیمور پس از ۳۶ سال فرمانروایی و کشورگشایی با بر جای گذاشتن قلمروی گسترده، در ۸۰۷ ه.ق در اُترار درگذشت. از وی ۳۱ پسر، نوه، نتیجه و نتیجهزاده باقیماند[۵] از پسران او عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیاتش درگذشته بودند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند[۶] و تیمور، پیر محمد پسر میرزا جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود برگزید [۷][۸]. اما بهرغم علاقهای که سرداران سپاه تیمور نسبت به اجرای واپسین خواست او مبنی بر جانشینی نوهاش پیرمحمد جهانگیر نشان میدادند، مجالی برای اجرای این وصیت پیدا نشد.[۹]
سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیر شده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود[۱۰]. به نظر میرسد او این سیاست را از چنگیز تقلید میکرد. اما بر خلاف چنگیز که پسرانش بلافاصله بعد از او، با جانشینی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند.
با اعلام خبر درگذشت تیمور، امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، که بیشتر از نوادگانش بودند، بر سر جانشینی او به به مخالفت با یکدیگر پرداختند. منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگان تیمور قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود تجزیه کرد.
ابتدا همراهان تیمور مرگ او را پنهان کردند. آنها طرح حمله به چین را بی آنکه لغو نمایند، متوقف کردند و چون نوه تیمور که باید بنا به وصیتش جانشین او میشد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور کردند. این شخص نوه دیگر تیمور، خلیل سلطان پسر میرانشاه (یا به روایتی پسر خود تیمور)[۱۱] بود که در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر بود. این اقدام هم نتوانست تمرکز را در خاندان تیمور حفظ کند و بهزودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنان که در اندک مدتی، توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیل کرد.[۱۲]
جانشینان تیمور
میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر دیگر میرانشاه، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ)، به ترتیب فارس، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان میکوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند.
پیرمحمد که تیمور وصیت کرده بود جانشینش باشد در قندهار بود و نتوانست بهموقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانهٔ عملی کردن نقشهٔ لشکرکشی تیمور به چین، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند [۱۳][۱۴]. اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین، نبیرهٔ دختری تیمور، والی ماورای سیحون بود [۱۵][۱۶] اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید [۱۷][۱۸]. شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازهای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز بر خلاف برادرانش، حمایتش را از شاهرخ که ناپدریاش نیز بود، اعلام کرد[۱۹][۲۰][۲۱].
در همین زمان درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت، یعنی پسران عمرشیخ (رستم، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان) آغاز شد[۲۲][۲۳]. شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی، از او حمایت میکردند از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادن هرات مشغول شد.
از طرفی در تبریز، اصفهان، شیراز، کرمان و سبزوار بهسبب بیکفایتی خلیلسلطان و درگیری مدعیان جانشینی، آشوب شده بود[۲۴]. خلیلسلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایداد حسینی، والی ماورای سیحون شد[۲۵][۲۶]. شاهرخ در ۸۱۱ ه.ق به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیلسلطان را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغبیگ داد [۲۷].
حکومت شاهرخ
طی پانزده سال پس از درگذشت تیمور بهتدریج قدرت پسر او شاهرخ بر سایر امیرزادگان و مدعیان تاج و تخت فزونی یافت و به خارج از مرزهای خراسان راه پیدا کرد. در واقع نزاع اولیه بین مدعیان تاج و تخت تیمور که پس از مرگ وی قریب سی سال طول کشید با چیرگی تدریجی شاهرخ بر تمامی قلمرو تیمور، دورانی هر چند کوتاه از ثبات و امنیت را تجربه کرد.
شاهرخ پس از تسخیر مازندران در ۸۰۹ ه.ق، ماوراءالنهر و مغولستان را در ۸۱۱ ه.ق، بلخ و تخارستان را در ۸۱۲ ه.ق و خوارزم را در ۸۱۵ تحت فرمانروایی خود درآورد. در ۸۱۷ ه.ق عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند تیمور حکومت این نواحی را میان پسران و نوههایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند: عمر در ۸۰۹ ه.ق به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان) کشت، میرانشاه در ۸۱۰ ه.ق به دست قرایوسف ترکمان و پیرمحمد جهانگیر در ۸۱۱ ه.ق به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم در ۸۱۴ ه.ق به مرگ طبیعی درگذشت [۲۸].
جلایریان
جلایریان
آل جلایر (جلایریان) | ||||
پادشاهی | ||||
|
||||
پایتخت | نامشخص | |||
زبان(ها) | زبان | |||
ساختار سیاسی | پادشاهی | |||
سلطان | ||||
- ۷۵۷-۷۳۶ | شیخ حسن بزرگ | |||
- ۷۷۶-۷۵۷ | شیخ اویس بهادرخان | |||
- ۷۸۴-۷۷۶ | حسین اول | |||
- ۸۱۳-۷۸۴ | سلطان احمد | |||
تاریخچه | ||||
- تأسیس | ۷۴۰/۱۳۳۵ | |||
- انقراض | ۸۳۵/۱۴۳۲ |
پس از مرگ ایلخان ابوسعید بهادرخان که به انقراض سلسله هولاکویی انجامید، شماری از شاهزادگان و مدعیان دیگر مغول درصدد تسلط بر امپراتوری ایلخانی و یا بخشهایی از آن برآمدند و پیامد آن کشمکشهای پیوسته برای کسب قدرت بود که پارهای از آن به گونه حاکمیت آل جلایر (یا جلایریان) چهره نمود که قلمروشان به موازات بین النهرین، آذربایجان و بعدها شروان دامن گسترانیده بود[۱]. این سلسله با قدرتیابی شیخ حسن بزرگ در بغداد به سال ۷۴۰ق/۱۳۴۰م آغاز شد[۲]. دوره اوج حکمرانی آل جلایر مقارن است با دوران حکومت شیخ اویس و با مرگش دوره زوال این سلسله آغاز میشود که مقارن است با حملات تیمور به ایران و بین النهرین و اوج گیری ترکمانان قراقویونلو.
تبارشناسی
واژه جلایر از نام یکی از قبیلههای بزرگ و مهم مغول ریشه گرفته است[۳]. اغلب سلسله ایلکا و یا ایلکانیان نیز نامیده میشود. نام ایلکا از ایلقه نویان (یعنی امیر ایلقه) پدر جد شیخ حسن گرفته شده است که در مقام یکی از فرماندهان هولاکو سهم عمدهای در فتح آسیای مرکزی و خاور نزدیک به دست مغولان داشت. فرزندان او نیز در اشرافیت نظامی امپراتوری ایلخانی مقام والایی یافتند و چند تن از آنان توانستند خواتین خاندان هولاکو را به عقد نکاح خود درآورند. از آن میان حسین نوه ایلقه با دختر ایلخان ارغون به نام اولجتای ازدواج کرد و شیخ حسن بزرگ موسس آل جلایر فرزند این دو بود[۴].
تاریخچه
شیخ حسن بزرگ که در زمان ابوسعید به بالاترین منصب یعنی اولوس بیک و نایب مناب دست یافت در کشمکش های پی در پی قدرت در اواخر حکومت مغولان شخصیت تاثیرگذاری از خود نشان داد [۵]. ظاهراً هدف وی بیشتر بازسازی امپراتوری ایلخانی بوده تا براندازی آن. گفته شده که وی هرگز لقبی به غیر از اولوس بیک به خود نبست و چند تن از از خانان چنگیزی را نیز به رسمیت شناخت [۶]. فرزندش سلطان اویس که پس از وی به قدرت رسید، اولین کسی است که لقب سلطان بر خود نهاد[۷]. وی آذربایجان را متصرف شد. در کشمکشهای قدرت طلبی آل مظفر به نفع شاه محمود دخالت کرد و در نبرد موش قراقویونلوها را در هم شکست[۸]. پس از مرگ سلطان اویس دوران زوال آل جلایر آغاز شد. پسرش حسین، تبریز را به شاه شجاع از آل مظفر واگذار کرد، هر چند به زودی دوباره آنرا تصرف کرد. وی در رویارویی با ترکمانان قراقویونلو موفق بود اما با سرکشی برادرانش شیخ علی، احمد و بایزید مواجه شد. در صفر ۷۸۴/ آوریل ۱۳۸۲ سلطان احمد تبریز را تصرف و سلطان حسین را به قتل رسانید. پس از آن شیخ علی در بغداد و بایزید در سلطانیه قد علم کردند. سلطان احمد برای سرکوب شیخ علی از دشمن بزرگ خاندانش یعنی قراقویونلوها کمک طلبید[۹]. سپس پیمانی بین دو برادر منعقد شد و آذربایجان، مغان و آران به سلطان احمد و عراق عجم به سلطان بازیزید واگذار شد. همچنین مقرر شد که عراق عرب بین دو برادر تقسیم شود. این پیمان اما دوامی نداشت و احمد به زودی بغداد و بعدها سلطانیه را تصرف کرد[۱۰]. این زمان مصادف بود با آغاز حملات تیمور به ایران. تیمور به سال ۱۳۸۵ سلطانیه و در سال ۱۳۹۳ پس از شکست دادن آل مظفر بغداد را متصرف شد. سلطان احمد توانست بگریزد و کمی بعد دوباره به بغداد بازگشت و حکومتش را از سرگرفت[۱۱]. اما وقت موج سوم حملات تیمور آغاز شد، سلطان احمد را یارای مقاومت نبود. لاجرم بغداد در ۲۷ ذوالقعده ۸۰۳/ ۹ ژوئیه ۱۴۰۱ با یورش وحشتناکی تصرف شد، تیمور دستور قتلعام بیرحمانه مردم شهر را صادر کرد. سلطان احمد به ممالیک پناه برد و مدتی به همراه قرایوسف قراقویونلو در قلعه ای محبوس بود. پس از آزادی قرایوسف به تبریز رفت و سلطان احمد به بغداد برگشت تا اینکه قرایوسف وی را در جنگی شکست داد، اسیرش ساخت و سپس گردنش را زد[۱۲]. کمی بعد قراقویونلوها شاه ولد را شکست داده و بغداد را متصرف شدند[۱۳]. دیگر سلاطین آل جلایر به سلطنت خود در شوشتر و سپس حله ادامه دادند. آخرین سلطان جلایری، سلطان حسین دوم بود که پس از سقوط حله به دست قراقویونلوها کشته شد (۳ ربیعالاول ۸۳۵ ق/۹ نوامبر ۱۴۳۱م)[۱۴].
فرهنگ و هنر جلایری
در این دوره هنر نگارگری ایران از اهمیت والایی برخوردار شد. فعالیتهای هنری آنان در تبریز و به ویژه در بغداد متمرکز بود یعنی جایی که نمونههای برجستهای از معماری آنان حفظ شده است. از شاعران برجسته این دوره سلمان ساوجی است[۱۵]. گفته شده که شیخ اویس نقاش زبردستی بوده و سلطان احمد نیز گویا در موسیقی و نقاشی دستی داشته است. عمارت دولتخانه تبریز از آثار به جای مانده از این دوره است که در زمان شیخ اویس بنا شده است[۱۶].
زبان و مذهب
آل جلایر زبان ترکی را در عراق عرب رواج دادند. چنانچه گفته شده در این دوره زبان ترکی پس از زبان عربی زبان اکثریت مردم این نواحی گردید[۱۷]. آل جلایر در حوزه مذهبی گرایشهای شیعی بیچون و چرایی از خود نشان دادند، چنانکه از انتخاب نامهای علی، حسن و حسین هویداست. یک اشاره صریحتر در این زمینه میتواند وصیت شیح حسن بزرگ باشد که در هنگام مرگ سفارش کرد تا در نجف اشرف به خاک سپرده شود. معالوصف توجیهی برای عدم وجود اشارات و قواعد شیعی بر روی مسکوکات آل جلایر وجود ندارد، مگر آنکه قبول کنیم گرایش سلاطین این سلسله به تشیع، ضرورتاً شکل نمایشی و گرایش اتباع آنان را به این مذهب را در پی نداشته است[۱۸].
فرمانروایان آل جلایر
اسامی فرمانروایان این دودمان به این ترتیب هستند[۱۹]:
چوپانیان
چوپانیان
سلسله امرای چوپانی (چوپانیان) | ||||
پادشاهی | ||||
|
||||
|
||||
پایتخت | تبریز | |||
ساختار سیاسی | پادشاهی | |||
امیر | ||||
- ۷۳۸-۷۴۴ | شیخ حسن | |||
- ۷۴۴-۷۵۸ | ملک اشرف | |||
تاریخچه | ||||
- تأسیس | ۷۳۸/۱۳۳۵ | |||
- انقراض | ۷۵۸/۱۳۵۷ |
چوپانیان (آل چوپان) دودمانی بودند که طی سده هشتم (۷۳۸-۷۵۸ق) در قسمتی از ایران حکومت کردند.
این دودمان سلسهای از امرا بود که پس از درگذشت ابوسعید بهادرخان آخرین ایلخان مغول در قسمتی از ایران حکومت کرد. مؤسس آن امیرشیخ حسن کوچک پسر امیر تیمورتاش بن امیرچوپان سلدوز است و پس از او برادرش، ملکاشرف حکومت کرد. خاندان چوپانی منحصر به همین دو تن است.
چوپانیان از خانواده ترک سولدوز بودند که در قرن ۱۴ میلادی به شهرت رسیدند.[۱]در آغاز زیر نظر ایلخانیان حکومت میکردند ولی پس از سرنگونی آنها تقریباً همگی سرزمینهای آنان را زیر کنترل درآوردند. چوپانیان آذربایجان را پایگاه قدرت خود قرار دادند تا زمانی که جلایریان در بغداد به قدرت رسیدند.[۲]
شیخ حسن(۷۳۸-۷۴۴ق)
شیخ حسن اولین امیر چوپانی بود که بیشتر مورخان او را گرداننده حکومت و ابوسعید را بازیچه دست وی میخوانند. بعد از مرگ ابو سعید در ۱۳ربیعالثانی ۷۳۶، ایلخانان رو به سقوط میرفتند و بر اثر همین اتفاقات شیخ حسن از فرصت استفاده کرده حکومتی در بخشی از ایران تشکیل داد. وی در ۷۴۴ق به دست زن و چند تن از کنیزانش کشته شد.
ملک اشرف (۷۴۴-۷۵۸ق)
ملک اشرف فردی مال اندوز و سفاک بود و در دوران حکومتش تبریز دچار وبای شدیدی شد و از اعتبار افتاد. علمای تبریز که از ظالمیت او به تنگ آمده بودند، به نزد جانی بیگ حاکم مغول دشت قبچاق رفتند و از او کمک خواستند. جانی بیک به تبریز لشکر کشید و در جریان تعقیب وگریزهایی ملک اشرف را اسیر و به اسرار حاکم شروان کشتند.
مظفریان
مظفریان
مظفریان | ||||
پادشاهی | ||||
|
||||
قلمرو مظفریان، ۷۳۷ قمری - ۸۳۲ قمری | ||||
پایتخت | شیراز | |||
دین | شیعه | |||
ساختار سیاسی | پادشاهی | |||
امیر | امیر مبارزالدین محمد | |||
شاه شجاع | ||||
قطب الدین شاه محمود | ||||
نصرت الدین شاه یحیی | ||||
تاریخچه | ||||
- تأسیس | ۷۳۷/۱۳۳۵ | |||
- انقراض | ۸۳۲/۱۳۹۳ |
آل مظفر سلسلهای بود که در قرن هشتم هجری بیشتر بر جنوب ایران و گاه بر تمام ایران بزرگ بجز خراسان حکومت میکرد.
سرسلسله این دودمان امیر مبارزالدّین محمد بود. اجداد او از اهالی دهستان باستانی نشتیفان از توابع شهرستان خواف بودند. پدر او که نام داشت نزد پادشاهان مغول به مراتب بالایی رسید. پس از مرگ پدر، امیر مبارزالدین محمد مورد توجه سلطان ابوسعید قرار گرفت و منصب پدر را به انضمام فرمانروایی یزد یافت.
پس از ابوسعید که مغولها ضعیف شدند، امیر مبارزالدین به فکر استقلال و جهانگشایی افتاد. او در سال ۷۴۱ کرمان و در ۷۵۴ شیراز را به متصرفات خود افزود و شیخ ابواسحاق اینجو فرمانروای شیراز را که سرداری لایق و دانشمند بود به قتل رسانید. حافظ در یکی از غزلهای مشهورش به سوگ ابو اسحاق میپردازد. [۲]
مبارزالدین به دلیل تندرویهایی که میکرد سرانجام به دست پسرانش شاه شجاع و و خواهرزاده و دامادش اسیر و کور گردید و سپس در سال ۷۶۵ از دنیا رفت. پس از او فرزندش شاه شجاع به پادشاهی رسید و مشهور است که وی استبداد پدرش را از میان برداشت.
از دیگر پادشاهان این دودمان و شاه منصور بودند. شاه منصور در جریان حمله تیمور لنگ به شیراز کشته شد و باقی خاندان آل مظفر نیز در قمشه به دست تیمور قتلعام شدند.
فرمانرواها
فرمانروا | سال فرمانروایی |
امیر مبارزالدّین محمد | (۷۱۸-۷۵۹) |
جلال الدین شاه شجاع | (۷۵۹-۷۸۶) |
قطب الدین شاه محمود | (۷۵۹-۷۷۶) |
نصرت الدین شاه یحیی | (۷۶۴-۷۹۵) |
سلطان زینالعابدین | (۷۸۶-۷۸۹) |
عمادالدین اخمد | (۷۸۶-۷۹۵) |
شاه منصور | (۷۹۰-۷۹۵) |
کرتیان
کرتیان
آل کرت (۶۴۳-۷۸۳ق). عنوان سلسلهای از امرا که از حدود ۶۴۳ تا ۷۸۳ق در خراسان استقلال داشتهاند.
محتویات
تاریخچه
اوّلین امیر این سلسله و در واقع مؤسس آن ملک شمسالدین محمد بن ابوبکر نام داشته و نسب او به سلاطین غور میپیوستهاست.
مرکز امارت این خاندان در هرات بوده و مجموعاً هشت تن از آنها در خراسان امارت کردهاند.[۱]
آلکرت طبقهای از ملوک شرق ایران از نژاد غوریان که از ۶۴۳ تا ۷۹۱ ه.ق. حکومت راندهاند و پایتخت آنان هرات بود.
فرمانروایان
سرسلسلهٔ این دودمان دخترزادهٔ ملک رکنالدین، و او بزمان جدّ خویش رکنالدین یکی از سران سپاه و از مقربین چنگیزخان بود (۶۴۳–۶۷۶)، و پس از او پسر شمسالدین محمد بجای او نشست (۶۷۷–۷۰۵)، و بعد از رکنالدین کهین پسر او (۷۳۰ –۷۳۲) و هفتمین این دوده است (۷۳۲–۷۷۱)، و پس از او پسرش غیاثالدین جای پدر گرفت (۷۷۱–۷۸۳)، و او را امیرتیمور گورکان مغلوب کرده و با پسر به ماوراءالنهر فرستاد و در آنجا در ۷۸۷ بامر او بقتل رسیدند و سلسلهٔ آلکرت منقرض گردید.
ليست صفحات
- هخامنشیان
- سلوکیان
- زیاریان
- خوش آمد گویی
- بسم الله الرحمن الرحیم
- کرتیان
- هوتکیان
- فارسی زبانان
- اقوام ایرانیتبار
- شورای نگهبان
- انرژی هستهای در ایران
- شخصیتهای تاثیرگذار در انقلاب مشروطه
- زبان گرجی
- جزیره کیش
- جزیره لاوان
- جزیره هندرابی
- تنب کوچک
- استان خراسان جنوبی
- استان خراسان شمالی
- استان کردستان
- استان مازندران
- استان مرکزی
- تاریخ اقتصاد ایران
- کشاورزی در ایران
- میوه در ایران
- بهداشت و سلامت در ایران
- فهرست بانکهای ایران
فروش فوق العاده دامنه ی ملی اماده برای وبلاگ شما
قیمت فقط ۲۰۰۰ تومان
فروش بنر. هدر . لوگو . حرفه ای برای وبلاگ شما
فقط ۲۰۰۰ تومان
برای اطلعات بیشتر به ایمیلم پیام بدیدmusicvideo92@chmail.ir - 1393/2/29
Kheyr - سلام وب عالی دارید اگه وقت کردید به منم سر بزنید ممنون - 1393/1/15
علی - عالیه عالیه...... =D D - 1392/12/1
سروش - دوست عزیز وبلاگ خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیبایی داری دوست عزیز.@}; - - 1392/12/1
محمد - با سلام و تشکر
به سایت های ما هم سر بزنید و با ما تبادل لینک کنید
افزایش رتبه و بازدید سایت و وبلاگ
تبادل لینک اتوماتیک و رایگان و سریع
گلدن گیم / بروزترین سایت بازی های رایانه ای
http://www.goldengame.ir/
هوتوتو / برترین سایت تفریحی
http://www.hototo.ir/
صفحه تبادل لینک اتوماتیک
http://links.goldengame.ir/
- 1392/11/28
علی - وبسایت خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی داری. - 1392/11/23
mamad - ببین به عنوان یه دوست دارم میگم وبت خیلی تخمیه - 1392/11/19
جواد بینام - سلام سینا جان.خسته نباشی
لطفا بیا وبلاگ من.دو تا کلیک کن و نظر بده و برو.
منم میام نظر میدم.قول میدم.این پیامو به دوستات هم بفرس.مرسی
http://binam836.loxblog.com - 1392/11/8
حمیدرضااحمدی - سلام.دوست عزيز.
خسته نباشي،
وبلاگ قشنگي داري.
----------------------
تبادل لينک مي کني؟
اره!
ابتدا وبلاگ ما را با
عنوان:
.::دنياي عجيب ققنوس::.
و
آدرس: http://www.ghoghno3.ir
لينک کنيد سپس با مراجعه به وبلاگ دنياي عجيب ققنوس از منو هاي سمت چپ از بخش "تبادل لينک خودکار" لينک خود را ثبت کنيد.لينکتان به طور خودکار در قسمت لينک دوستان دنياي عجيب ققنوس قرار ميگيرد.
راستي تبادل بنر چي! مي کني؟
اگر اره به اين صفحه مراجعه کن:
http://ghoghno3.ir/page/ads
پشاپيش از همکاري شما دوست عزيز سپاس گزارم.
موفق باشيد. - 1392/11/7
توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان
توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان