مهاجرت آریاییها و تمدن آمودریا
بعد از ۲۴۰۰ پیش از میلاد، رشد جوامع شهرنشین در آسیای میانه بهشدت کاهش پیدا کرد. در طی یک مدتزمان ۳۰۰ ساله، هیچکدام از مراکز عمدهای که در نیمهٔ اول هزارهٔ سوم پیش از میلاد بوجود آمده بودند، دیگر دارای باشنده نبودند. دلایل دقیق برای این «فروپاشی مدنی» همچنان یک راز ماندهاست. با اینحال در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، در شمال افغانستان و جنوب ترکمنستان و ازبکستان، مجموعهای از وقایع منجر به ظهور شهرها و زیستگاههایی شد که از آن پس میرفت تا تأثیر عمدهای برجای بگذارد.
شمار زیادی از مهاجمان و مهاجران کوچنشین، مردمان دامدار بدون شهر که سوار بر اسب و یا با گردونهها (وسایط نقلی چرخدار) سفر میکردند، و از قبل بنام آریاییها (برگرفته از واژهٔ سانسکریت، به معنای «مردمان نجیب و شریف») شناخته میشدند، از منطقهٔ دریای مازندران بهسوی جنوب مهاجرت کرده و از آمودریا (Oxus) گذشته و طی اوایل هزارهٔ دوم (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) وارد افغانستان امروزی شدند.
با رشد و رونق کشتزارها و روستاها این مردمان بتدریج شیوههای ابتدائی آبیاری را ابداع کردند که به آنها اجازه میداد تا به کشت غلات در دشتهای شمالی افغانستان روی آورند. این مناطق شمالی همان سرزمین باختر است که بعدها در نوشتههای غربی بنام «باکتریا» (Bactria) یاد میشود. در سرزمین باختر مجموعهای از واحههای مصنوعی دلتامانند توسط سیستمهای گسترده آبیاری در ۴۰۰۰ سال پیش پدید آمد. باشندگان این آبادیها زیستگاهایشان را در برابر مهاجمان مستحکم میکردند. شیوهٔ معماری که امروزه هنوز در شمال افغانستان مورد استفادهاست. مینماید که فرهنگ این مردمان باشنده در واحهها با فرهنگ همسایگان میانرودانیشان مشترکاتی داشته، از قبیل: صنعتگری هنرمندانه، وجود طبقهٔ نخبگان و رسوم همگانی پیچیده.
با این وجود، بدلیل فقدان خط و نوشتار در این تمدن، نام بومی تمدن آنها مشخص نیست. محققان امروزه این تمدن گمنام را «مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو» (BMAC)، یا «تمدن آمودریا» (Oxus Civilization) مینامند. گنجینهٔ تپه فُلول در شمال افغانستان آثار بجای مانده از این تمدن است و نشان میدهد که مردم افغانستان در عصر بُرُنز در تجارت جهانی آن زمان سهیم بودند. [۱۱]
هیچ گونه آثار همعصر با سفر آریاییها یافت نشدهاست. اما نظر به افسانهها، آریاییها همزمان با مهاجرتشان سرودههایی سرودهاند که دهان به دهان از یک نسل از موبدان (روحانیون) به نسلی دیگر منتقل میشده تا اینکه در حدود ۱۲۰۰ پیش از میلاد، زمانی که این سرودهها در مجموعهای چند جلدی جمعآوری شد که بنام ریگوِدا (۱۱۰۰-۱۷۰۰ ق.م.) مشهور است. این نوشتهها، راجع به قومی هستند، که قرنها پیش از آن، از هندوکش برخاسته و در ۱۵۰۰ پیش از میلاد از رود کوبها، یا رود کابل، گذشتتند و بدینترتیب تقریباً میتوان سفر این کوچنشینان را که وسعت آسیای میانه را پشت سر میگذاشتند، تجسم کرد.
اقوام آریایی از آسیای میانه ('مهاجرت آریاییها') به شمال و غرب افغانستان رسیدند؛ برخی از آنها در این مناطق مستقر شدند و بقیه بطرف شرق بسوی شمال هند و غرب بسوی فلات ایران رهسپار شدند. شواهد نخستین زیستگاه کوچنشینان عصر آهن در آقکُپرُک ۴ (Aq Kupruk IV) یافت شدهاست. مردمان آریایی به شکل قبیلههای کوچک در مناطق شرقی فلات ایران (شامل افغانستان امروزی)، در مغرب فلات پامیر و در شمال کوههای هندوکش میزیستند. اینان زبان و آداب و رسوم مشترکی داشتند. در دوران باستان، اقوام هندی و ایرانی (آنان که به زبانهای هندوایرانی سخن میگفتند) خود را «آریایی» مینامیدند. نمونهٔ این اشارهها را میتوان در اوستا، سنگنبشتههای هخامنشی و متنهای کهن هندو (مانند ریگودا) دید. مهاجرت آریائیان به فلات ایران یک مهاجرت تدریجی بوده و در دورههای مختلفی صورت گرفتهاست که در پایان دوران نوسنگی (۷۰۰۰ سال پ. م.) آغاز شد و تا ۴۰۰۰ پ. م. ادامه داشتهاست.[۱۲]
تمدن آمودریا در فاصله زمانی ۲۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سرزمینهای شرقی گسترش مییابد و به کرانههای غربی رود سند رسیده و تمدن دره سند آنجا را منقرض میکند. گمان میرود، با افزایش تعداد اعضا، این مردمان ناچار به مهاجرت شدند و به نواحی شرق و غرب و جنوب سرزمین اصلی خود کوچ کردند. دلیل اصلی مهاجرت آنها مشخص نیست، اما به نظر میرسد دشوار شدن شرایط آب و هوایی و کمبود چراگاهها، از دلایل آن باشد.
پیرامون ۱۱۰۰-۱۷۰۰ پیش از میلاد: ریگوِدا یکی از کهنترین متون شناختهشده به یک زبان هندواروپایی، در دوره ودایی که ایرانیان و هندیان با هم میزیستند، در سَپته سِندو (Sapta Sindhu) ('سرزمین هفت رود')، که احتمالاً پنجاب یا درهٔ کابل باشد، نگاشته شد.
پیرامون ۱۳۵۰ پیش از میلاد: مهاجرت دستههایی از اقوام ایرانی از مجموعهٔ باستانشناسیِ باختر-مرو (BMAC) بهسوی فلات ایران و غرب ایران.[۱۳]
پیرامون ۱۱۰۰-۵۵۰ پیش از میلاد: زرتشت یک آیین یکتاپرستی - مَزدَیَسنا - را در بلخ (Bactra) معرفی میکند که در سرتاسر فلات ایران منتشر میشود. از دیدگاه افسانوی (که در شاهنامه فردوسی در حدود سال ۱۰۰۰ میلادی آمده)، زرتشت در بلخ بدست یک تورانی بقتل میرسد. تورانیان یکی از چندین اقوام کوچنشینی هستند که بین سالهای ۱۱۰۰ و ۵۵۰ پیش از میلاد به شمال افغانستان یورش آوردند، یا در آنجا ماندند و یا از آنجا گذر کردند. (تاریخ دقیق زندگی زرتشت در بین محققان مورد بحث است و از حدود ۱۲۰۰ تا حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تخمین زده میشود.)
تمدن آمودریا و ارتباط آن با تمدن درۀ سند

(فرهنگ دراویدی)
همانطور که در بالا اشاره شد، مجموعۀ تمدن آمودریا در طی فاصلۀ زمانی ۲۲۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد به سوی شرق تا کرانۀ غربی درۀ سِند (Indus Valley) گسترده شد. (Jarrige and Hassan 1989) همچنین امروزه معلوم شدهاست که آثار باستانی همچون مُهرهای استوانهایشکل، انواع اسلحهجات، و اشیاء فلزی، که اغلب "غیر محلی" خوانده میشوند، و در شهرهای تمدن دره سند کشف شدهاند، میتوانند با این تمدن آمودریا که قبلاً ناشناخته بوده در ارتباط باشند. پرسشهایی در رابطه با تماسهای بین تمدن درۀ سند و تمد آمودریا ایجاد میشود. کاوشهای باستانشناسی در نوشهرو، که در نزدیکی مِهرگَرْهْ و در کنارههای درۀ سند واقع است، بر این معما روشنی میافکند. پس از دورۀ نخست از تمدن درۀ سند، که پیشینۀ آن به نیمۀ اول هزارۀ سوم پیش از میلاد میرسد، نوشهرو طی فاصلههای زمانی دوم، سوم و چهارم رشد کرده و مدنیتی در آن شکل گرفت، که بخشی از تمدن سند بوده است. هرچقدر، عناصری جدید در مرحلۀ آغازین دورۀ چهارم، که پیشینۀ آن به حدود ۲۲۰۰ پیش از میلاد میرسد، نیز با تمدن آمودریا در ارتباط است. این یافتهها از لایههای زمین بدستآمدهاند که آثار مربوط به تمدن درۀ سند را آشکار میسازند. قابل توجه است که دورۀ چهارم نوشهرو معاصر است با دورۀ اصلی سوم از تمدن سند، با پیشینهای حدود ۲۲۰۰ تا ۱۸۰۰ پیش از میلاد، دورهای که اوج رشد مدنی و اقتصادی شهرهای سند همچون موهنجو دارو و هَرَپه بودهاست.
پیدایش آثار باستانی در نوشهرو و مهرگره و دیگر ساحات و مشابهت آن با آثار تمدن آمودریا قبلاً یاد شد، اما این آثار را میتوان با ویژگیهای تمدن سند نیز در ارتباط دانست.[۱۴] به این دلیل، میتوان گفت که بطور واضح این دو گروه با سابقۀ فرهنگی متفاوت، در سرحد غربی درۀ سند، بین ۲۲۰۰ تا ۱۹۰۰ پیش از میلاد با یکدیگر در صلح زندگی میکردند. به فاصله دوری از درۀ سند، در گونورتپه در ترکمنستان، ساریانیدی یک مُهر استوانهایشکل از نوع میانرودانی و به سبک اور ۳ را کشف کرد که متعلق به اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد است. ساریانیدی در همین ساحۀ باستانی یک مُهر با نگارهای از یک فیل در قسمت پایین کتیبۀ تمدن سند را کشف کرد.[۱۰]
چنین افزایشی در دادههای باستانشناسی موجود، به دانشمندان کمک میکند تا روشهای مختلف تماس بین گروههای مرتبط با تمدن آمودریا - که نخست با کشف ظروف طلایی در تپه فُلول در افغانستان آشکار شد - و باشندگان شهرهای تمدن سند را مطالعه نمایند. باستانشناسانی که کاوشهای عمده را در نیمۀ اول سدۀ بیستم میلادی در آنچه که امروز پاکستان نامیده میشود مدیریت میکردند، گستردگی مدنیت (شهرنشینی) در تمدن سند، تواناییهای اداری آنان، و بطور آشکار رونق اقتصادی آنان را دریافتند. بزودی در بین بسیاری از کارشناسان این باور شکل گرفت که این تمدن بین ۲۵۰۰ و ۱۸۰۰ پیش از میلاد گرایشات سنتگرای محکمی داشته که هیچگونه تحول و گرایشات خارجی را نمیپذیرفته است. اما برخی از تحقیقات اخیر، بویژه در نوشهرو و همچنین مطالعات مجدد یک تیم امریکایی در حفریات هرپه بطور واضح این حقیقت را آشکار ساخت که تمدن سند، مسلماً، در طول زمان تحول پذیرفته است. این حفریات ارزنده در کل محدود به لایههای بالایی در معرض دید میشدند. امروزه دانشمندان شناخت بهتری از استراتژی ساحههای تمدن سند دارند، آنها میدانند که شهرهایی چون موهنجو دارو و هرپه که در طی کاوشهای بزرگ در نیمۀ اول سدۀ بیستم کشف شدهاند، تنها در عصر اصلی سوم از تمدن سند، بین حدود ۲۲۰۰ و ۱۹۰۰ پیش از میلاد به یک کلانشهر (metropolis) رشد کردهبودند. این یافتههای اخیر، که نشان میدهند که دورههای متوالی تمدن سند با تغییرات مهمی توام بودند، راهی را برای پژوهش بر روی عوامل درونی و بیرونی، از قبیل تمدن آمودریا، که نقش اساسی در تحول تمدن سند داشته، باز میکند.[۱۵]